حافظ و جمشید
پس از فردوسی و شیخ اشراق، حافظ نیز توجهِ ویژهای به حکمت خسروانی دارد. شیخ اشراق از جمشید جز در عبارت «جام جم» سخنی نگفته. در دیوان حافظ نزدیک به پنجاه بار واژۀ جمشید و جم، که گویا نامِ اصلیِ جمشید بوده، آمده است.
انگاری حافظ برای بیان عبرتهایی در عبارات خودش از نام شاهان باستانی مانند جمشید بهره برده است، نه اینکه آن شاهان برایش اهمیت خاصی داشته باشند. بخشی از نتیجۀ حکمت خسروانی نیز همین اندرزها و پندهاییست که از این خسروان به ما رسیده. البته حکمرانیِ احتمالی جمشید در اقلیم فارس نیز میتواند مناسبت خوبی برای حافظ باشد که برای صحبت با حاکمانِ معاصرش از جم نمونه بیاورد.
.
چند بیت معروف حافظ که در آن نام جمشید آمده است:
سرودِ مجلس جمشید گفتهاند این بود / که جامِ باده بیاور که جم نخواهد ماند (دمغنیمتی و گذرندهبودنِ پادشاهی و زندگی)
قدح به شرط ادب گیر زانکه ترکیبش / ز کاسۀ سرِ جمشید و بهمن است و قباد (احترام به گذشتگان و گذراییِ شکوهِ شاهان)
بیفشان جرعهای بر خاک و حال اهل دل بشنو / که از جمشید و کیخسرو فراوان داستان دارد (احترام به حکمت خسروانی)
صبا از عشق من رمزی بگو با آن شهِ خوبان / که صد جمشید و کیخسرو غلام کمترین دارد (برتریِ شگفتآورِ مقصودِ حافظ بر برترین شاهانِ سلسلۀ حکمای خسروانی)
دل در جهان مبند و بهمستی سؤال کن / از فیض جام و قصه جمشید کامگار (نفیِ دنیاجویی)
ای حافظ، ار مراد میسر شدی مدام / جمشید نیز دور نماندی ز تخت خویش (چیرگیِ ارادۀ الهی)