فردای فراق
از باغ افتادند بیرون. از ماشین پیاده شد. نمیخواستم پیاده بشود. قدمهایش در آن تاریکی شب دور میشد و زیر لبم: «عزیزم...» شروع کردند به ناله. به ضجه. چرا؟ ندیدهام که. آنان که دیدهاند برایش مویه میکنند. چرا ننشست؟ من دوستش دارم، حتی نفسانی. میخواست سهمیه روزهای نبودنم را بردارد. بردارد بگذارد آنسوی الاکلنگ تنهایی. تا از میزان خارج نشود. برج میزان این مصائب را هم دارد. قوس زاده افراط است، منگ تفریط است. من گفتم دلم تنگ میشود. او نگفت. نباید هم بگوید. دلتنگیاش را رنگ کرد، پرنده ساخت، پرش داد در روح ولگردم. آخ که چقدر ناله میکند از آن روز. از فردای فراق. از روزی که از باغ افتادند بیرون و تا کلمه نیامده بود آرام نگرفتند: «ربنا ظلمنا انفسنا فان لم تغفرلنا و ترحمنا فنکونن من الخاسرین.»
رفتیم و رفتیم. خورشید کمکم سکهای نقرهای شد در دشت ورامین. همه مِه. علی نمیدانست در من چیست. من میخندیدم. او عکس میگرفت. یک جایی که بعداً دستمان آمد برزخ نبود و همین قرچک خودمان بود با افزونه مِه. این را قبلش گرفت. بعد از فراق. بعد از فردای فراق. فراق شب یلدا بود. یک جاسوئیچی هندوانهای برایم خرید. ده روز بعد از فراق. نخلستان بود. چشمانش. آخ. چشمانش. مترو را شبیه آکواریوم دیدم. نه. در آکواریوم مترو یک کاروانسرای مربوط به عهد ساسانی که در زمان صفویه هم مورد استفاده بوده و من است را عادتاً بهاشتباه حذف میکنم همهاش و اسمش را یادم نمیآید، اما جای خاصی نبود. خالی بود.
آدم کلمات را که شنید باز گریه کرد. نوح هم گریه کرد. ابراهیم هم. موسی نیز. پیاده شدند. گفتند اینجا کجاست؟ کربلا بود. انسبنحارث میان گودالی یکبند نماز میخواند. فطرس خبرش را به مزار رسول خدا رساند. گفتند راهت را ادامه بده. سوره کهف همان بالای نی نازل شد. من لباس سیاه پوشیدم. آمدم سراغ کلمه. طبقه پنجم تا پارکینگ را با آسانسور آمدیم. گفت دوست دارند رازگویی کنند. راست میگوید بنده خدا. طبقه دوم بود مشاور. با انگشتان ظریفش در زد. زمخت در زدم. میخواست نتیجه خودش را بگیرد. من هر شب تا صبح سینهام میسوزد. بعضیها فکر میکنند. واقعاً باورکردنی نیست. بعضیها فکر میکنند! جمعه پیام داد. زمستان بود. روی زمین آدم بود و حوا. حوا آدم را دوست داشت. از باغ افتاده بودند بیرون. چهها بر این انسان گذشته علی! است را حذف کردم باز. عجب دردسری داریم با این است. من دلم سفر نمیخواهد. دلم سر میخواهد. سر بریده میخواهد.