رفت آر
بسم الله
حسن شریفی ستوده نیز رفتنی شد. چهارشنبه عصر نتایج نهایی پذیرفتهشدگان دبیری علنی شد. تا امروز که یکشنبه باشد حسن پیدایش نبود. امروز آمد و گفت افتادهام منطقه دو. اگر تنها سه روز مدرسه برود، دو روز کاری میماند که بتواند ژرفا بیاید. آن دو روز هم با توجه به توان جسمی پایین حسن یحتمل به استراحت بگذرد و آخر هفته نیز به خانواده و آران و کاشان. این یعنی آقای دکترِ بعد از این حسن شریفی نیز از این اندیشکده جدا شده است. میز آموزش و پرورش بدون صاحب رها میشود. از اندیشکده نیز چیزی باقی نخواهد ماند. همه چیز تمام شد. من را که جلوتر جدا کرده بودند. علی فلاحی صبح یکی دو باری سرک کشید به داخل اتاق ما و یک بار گفت چرا ژرفا اینجوری شده؟ وارد هر اتاقی میشوم یا نیستند یا خموشند.
حسن که از در رفت بیرون برای رسیدن به مدرسهاش در صادقیه، فاطمی از در درآمد به دنبالش. هیچکدام از ما بازماندگان، بنده و جواد نوروزی، نگفتیم کجا رفته و تنها گفتیم هماکنون رفت. فاطمی درباره شاهآبادی پرسید که پیگیر کارهای شما هست یا نه. من چیزی نگفتم. جواد گفت دلسرد شده و فاطمی از کارهای من چیزکی گفت و رفت. هیچگاه گمان نمیکردم میراثدارِ ویرانیها باشم. همیشه گمان میکردم خودم رسولِ ویرانیام. دلم بهشدت خالیست، اگرچه دلی هم نبستهام. شاید هم گرسنهام! به ادراکهای بشری خیلی هم نمیشود اعتماد کرد.
یکشنبه آخرین روز مهرِ دو