واژگان جنگ؛ قدرتنمایی زبان فارسی در نبرد با صهیونیستها
در این یازده یا دوازده روز جنگی که ظاهراً رژیم صهیونی بر ایران اسلامی تحمیل کرد، واژههای خاصی نیز پررنگ شد. در واقع این واژه و زبان است که بر انسان حکم میراند و از این رو واژه بهمثابه آجرِ این ساختمان اهمیت ویژهای دارد. برخی از این واژهها پیشتر بودند و با این جنگ برجسته شدند، برخی نیز پیشتر سابقهی چندانی نداشتند و این حادثه آنها را به دهانها و ذهنها سوق داد.
برای نمونه واژگانی چون «پهپاد» و «ریزپرنده» و «جنگنده» تا همین چند روز پیش نهایتاً در میان متخصصان نظامی و علاقهمندان به حوزههای نظامی و افراد دلبسته به جبههی مقاومت رایج بود. با حدوث این جنگ دایرهی بهرهمندی و استفاده از این کلمات بهشدت افزایش یافت. بهویژه واژهی «جنگنده» زمانی برجستهتر شد که اخبار ضد و نقیضی در باب ساقطکردن «افسیوپنج»های رژیم در میان رسانههای داخلی و در ادامه خارجی منتشر شد. پس از آنکه با هزاران مالهکشی نیز اثبات آنها ممکن نشد، افسیوپنج به جنگنده تغییر یافت. به این ترتیب پهپادهای جنگندهای مانند هرمس نیز در دایرهی شمول این خبر قرار گرفت. نامهایی مانند «شاهد» و «آرش» نیز به ترتیب پهپادهای ایرانی سپاه و ارتش بودند که ایدئولوژی نهادهای سازندهشان را میتوان از نام آنان پی گرفت.
واژهی پهپاد که سرنامِ ترکیبِ «پرندهی هدایتپذیر از دور» است، در تجاوز صهیونیستها به ایران از اصلیترین اسلحهها بود و دارای انواع و اقسام گوناگون. انگلیسیها آن را یو.اِی.وی مینامند و به نظر میرسد واژهی پهپاد با وجودِ نورسبودن با زیباییهای زبان فارسی همخوان است و جای خود را در میان فارسیزبانان یافته است. این پرندههای بدون سرنشین از نوینترین سلاحهای جنگی در جهاناند و گفته میشود آیندهی جنگ در جهان با این سلاحها رقم خواهد خورد. انواع کوچکترِ این سلاح به «ریزپرنده» معروف شد و بیشتر در عملیاتهای شناسایی و انتحاری استفاده شد، گرچه پیشتر برای فیلمبرداریهای هوایی و امور سرگرمی از آن بهره برده میشد. این ترکیب نیز گرچه سلاحی مخفی و مرگبار را به تصویر میکشد، شیرینی و اصالت فارسی را نیز به همراه دارد و اصطلاحاً خوش نشسته است.
دو واژهی «پرتابه» و «دوشپرتاب» نیز در میان مردم متواتر شد. اصالت واژگانی این لغات با اینکه پرتابه و دوشپرتاب علیهِ ایران استفاده میشد در نوع خود دلچسب و حاکی از تواناییِ بدونِ مرز زبان فارسی بود. پرتابه شامل هر سلاح پرتابشوندهای است که ماهیت آن بر راوی مجهول است. دوشپرتاب نیز به هر سلاحی اطلاق میشود که شلیک آن با قرارگیری با دوش انجام میشود؛ مانند گونههای قدیمی آرپیجی تا بازوکا و گرمافشاری (ترموباریک).
کلمهی «بمبافکن» (بامبر) نیز گرچه در سالهای جنگ ایرانعراق و جنگهای جهانی اول و دوم کموبیش با گوشها آشنا شد، بهویژه با ورود بمبافکن بدو از جزیره دیِگو گارسیا به خاک ایران و زمزمههای پیشترش موجبی شد تا واژگان بمبافکن و بیدو و بیتو بالاتر بیایند. در این راستا بمبهای «سنگرشکن» (Bunker buster) گرچه پیشتر در جنگ علیه غزه و لبنان شنیده شده بود، در تهاجم به نطنز و فوردو و اصفهان بالا آمد و باز هم قدرت واژهسازی زبان فارسی را به رخ کشاند. در این ارتباط واژگان «رادارگریز» و «پنهانکار» نیز برای بمبافکن بیدو و جنگندهی افسیوپنج به کار رفت که در نوع خود اصالت و فارسیمداریِ خاصی در خود دارند.
واژهی برساختهی «پدافند» که ریشهی مشخصی نیز ندارد، گرچه سالهاست در قالبی دیگر استفاده میشود، در این جنگ خود را بالا کشید. پیشتر این واژه همراه با اضافههایی مانند پدافند غیرعامل، پدافند فرهنگی و دیگر چیزها استفاده میشد. این جنگ موجب شد خودِ این واژه برای مردم و رسانهها مهم شود و برای عملکرد آن در مراکز شهری جیغ و هورا هم بکشند؛ فرقی هم نداشت این پدافند انواع ضدهوایی باشد یا بمب هوایی یا موشک رهگیر. برخی از آنها در صورتی که به هدف نمیخورد خودبهخود منفجر میشد تا آسیبی نزنند. اینها نیز خودمنفجرشونده شدند تا توانِ ترکیبسازی زبان فارسی را فریاد بزنند.
کلمهی موشک که بزرگاسلحهی ایران برای منکوبسازیِ رژیم صهیونی بود، همراه با نامهای متعدد ایرانیاسلامی آن همپای این جنگ بالاتر آمد و امید اصلی مردم شد. پیشتر در عملیاتهایی علیهِ امریکا، داعش، جداییطلبان کرد و وعدههای صادق یک و دو شلیک این موشکها به غرور ملی ایران میانجامید. این بار سجیل، عماد، خیبر، خیبرشکن، خرمشهر، شهاب، فاتح، کروز، بالستیک، هایپرسونیک و دیگر اسامی خودبهخود تشخص یافتند، به دهان مردم نیز رسیدند و بررسی ویژگیهای آنها و تأثیرشان در این جنگ در جمعهای خانوادگی نیز محل بحث شد. جالب اینجا بود که نامهایی مانند خیبرشکن در رسانههای عربی نیز دقیقاً خیبرشکن تلفظ میشد و این غول ویرانگر ایرانی با نام خود نیز وحشت میآفرید. تصور عمومی بر این است که پسوندِ «کاف» برای تصغیر و کوچککردن است، اما دیدیم که کاف استفادههای دیگری نیز مانند شباهت دارد. از آنجا که این ابزار مخرب جنگی به بینی موش شباهت دارد آن را موشک نامیدهاند و موشک واژههایی مانند راکت و میسل را به کناری نهاد.
با سخنان رهبر انقلاب کلیدواژهی جدیدی به دایرهی لغات ایرانی وارد شد. پیش از این واژهی جنگ تحمیلی در مورد سالهای دههی شصت و یورش رژیم بعث به ایران استفاده میشد. این بار «صلح تحمیلی» واژهای شد که در داخل به دولت مستقر و دستگاه روابط خارجی و جریانهای مذبذب نسبت داده شد و کشورهایی مانند فرانسه و آلمان و انگلستان به رهبری امریکا و عاملیت رژیم صهیونی در جایی بیرون از مرزها از آن نصیب بردند. پیرامون این واژه بود که ترکیباتی مانند پالس ضعف و واژههای مشابه آن بار دیگر داغ شد.
یکی از خطاهای واژگانی در این دوران واژهی «تروئیکای اروپایی» بود که عباس عراقچی با آنان جلسه گذاشت. تروئیکا واژهای روسی برای وصف گروههای سهنفری است. در جهان سیاست، مذاکرات و ائتلاف سهجانبه تروئیکا نامیده میشود. آن سهگانهی اروپایی فرانسه و آلمان و انگلستاناند. این ترکیب میتوانست به «سهگانهی اروپایی» یا «اتحادیهی سه اروپایی» یا حتی «سه اروپایی» یا نامی فارسیتر تغییر یابد که هنوز این اتفاق نیفتاده است.
«وعده صادق» واژهای بود که برای نام عملیات علیه رژیم استفاده میشد و بهتمام مختص هوافضای سپاه بود. تقسیمبندی گامهای این عملیات به «موج» ابتکاری از این نهاد بود که از بیست هم فراتر رفت و گاه موجبات طنز را نیز فراهم کرد. بیانِ حماسیِ سخنگوی این عملیات همراه با اطواری بود که آن را شعرانگیز میکرد. در مقابل، برخی از راهبردپردازان بر این بودند که باید نام این جنگ را «دفاع مقدس جدید» نهاد و از وعده صادق یک و دو و سه خارج شد.
پس از سالها گذر از دههی شصت ایران، واژهی «ایست بازرسی» یا «ایست و بازرسی» خود را نمودار کرد. این واژه درست پس از اعلام خرابکاریهای داخلی به دست عوامل موساد و اتباع غیرمجاز پررنگ شد. ابتدا فعالشدن این عمل خواستهی عمومی شد و اندکی بعد این ایستگاهها در ورودی شهرها و معابر عمومیشان جانِ تازهای گرفت. همزمان با این برجستگی، خودروهای باربری گرفتار بازرسی و توقف شدند. کلمههای وانتبار و پیک موتوری و خائن و نفوذی و اتباع غیرمجاز در ردیف هم قرار گرفتند.
در پایان میشود نظری نیز بر واژهی «آتشبس» انداخت که در زبان برخی «آتشبست» نیز نام گرفت. شاید بتوان آتشبس را کافیبودن آتش و جنگ نامید و آتشبست را بستنِ موقتیِ آن. با این حال در ادبیات عمومی جنگ آتشبس کاربرد دارد و آتشبست عموماً از دهانِ ناآشنایان به این حوزه بیرون تراویده است؛ چیزی مانند بالش و خورش که در افواهِ فارسیزبانان شکلِ بالشت و خورشت نیز به خود میگیرد. از نگاهی دیگر با توجه به اصلِ کمکوشی در زبان نیز آتشبس مناسبتر از آتشبست است. با این همه هر دو واژه فارسی و برازندهاند و بار دیگر توان این زبان قدرتمند را به رخ میکشد.
واژه جانمایه و وجود زبان است و زبان هستیِ آدمی. به نظر میرسد در این جنگ جانمایهی فرهنگ ایرانی و زبان فارسی در لغات نیز خود را نشان داد و در مجموع عملکرد موفقی در انتقال ادبیات جنگ داشت. پس از مدتها روزمرگی در لغات و هجمهی واژگان بیگانه به ذهن و زبان ایرانیان، این جنگ برای خودنمایی توان زبان فارسی نیز مجالی فراهم کرد و قدرت واژهسازیِ شگفتآورِ آن را به رخ کشید. زنده باد جان و زبان ایران و ایرانی.