واژگان جنگ؛ قدرت‌نمایی زبان فارسی در نبرد با صهیونیست‌ها

در این یازده یا دوازده روز جنگی که ظاهراً رژیم صهیونی بر ایران اسلامی تحمیل کرد، واژه‌های خاصی نیز پررنگ شد. در واقع این واژه و زبان است که بر انسان حکم می‌راند و از این رو واژه به‌مثابه آجرِ این ساختمان اهمیت ویژه‌ای دارد. برخی از این واژه‌ها پیش‌تر بودند و با این جنگ برجسته شدند، برخی نیز پیش‌تر سابقه‌ی چندانی نداشتند و این حادثه آن‌ها را به دهان‌ها و ذهن‌ها سوق داد.

برای نمونه واژگانی چون «پهپاد» و «ریزپرنده» و «جنگنده» تا همین چند روز پیش نهایتاً در میان متخصصان نظامی و علاقه‌مندان به حوزه‌های نظامی و افراد دلبسته به جبهه‌ی مقاومت رایج بود. با حدوث این جنگ دایره‌ی بهره‌مندی و استفاده از این کلمات به‌شدت افزایش یافت. به‌ویژه واژه‌ی «جنگنده» زمانی برجسته‌تر شد که اخبار ضد و نقیضی در باب ساقط‌کردن «اف‌سی‌وپنج»های رژیم در میان رسانه‌های داخلی و در ادامه خارجی منتشر شد. پس از آن‌که با هزاران ماله‌کشی نیز اثبات آن‌ها ممکن نشد، اف‌سی‌وپنج به جنگنده تغییر یافت. به این ترتیب پهپادهای جنگنده‌ای مانند هرمس نیز در دایره‌ی شمول این خبر قرار گرفت. نام‌هایی مانند «شاهد» و «آرش» نیز به ترتیب پهپادهای ایرانی سپاه و ارتش بودند که ایدئولوژی نهادهای سازنده‌شان را می‌توان از نام آنان پی گرفت.

واژه‌ی پهپاد که سرنامِ ترکیبِ «پرنده‌ی هدایت‌پذیر از دور» است، در تجاوز صهیونیست‌ها به ایران از اصلی‌ترین اسلحه‌ها بود و دارای انواع و اقسام گوناگون. انگلیسی‌ها آن را یو.اِی.وی می‌نامند و به نظر می‌رسد واژه‌ی پهپاد با وجودِ نورس‌بودن با زیبایی‌های زبان فارسی همخوان است و جای خود را در میان فارسی‌زبانان یافته است. این پرنده‌های بدون سرنشین از نوین‌ترین سلاح‌های جنگی در جهان‌اند و گفته می‌شود آینده‌ی جنگ در جهان با این سلاح‌ها رقم خواهد خورد. انواع کوچک‌ترِ این سلاح به «ریزپرنده» معروف شد و بیشتر در عملیات‌های شناسایی و انتحاری استفاده شد، گرچه پیش‌تر برای فیلم‌برداری‌های هوایی و امور سرگرمی از آن بهره برده می‌شد. این ترکیب نیز گرچه سلاحی مخفی و مرگ‌بار را به تصویر می‌کشد، شیرینی و اصالت فارسی را نیز به همراه دارد و اصطلاحاً خوش نشسته است.

دو واژه‌ی «پرتابه» و «دوش‌پرتاب» نیز در میان مردم متواتر شد. اصالت واژگانی این لغات با این‌که پرتابه و دوش‌پرتاب علیهِ ایران استفاده می‌شد در نوع خود دلچسب و حاکی از تواناییِ بدونِ مرز زبان فارسی بود. پرتابه شامل هر سلاح پرتاب‌شونده‌ای است که ماهیت آن بر راوی مجهول است. دوش‌پرتاب نیز به هر سلاحی اطلاق می‌شود که شلیک آن با قرارگیری با دوش انجام می‌شود؛ مانند گونه‌های قدیمی آرپی‌جی تا بازوکا و گرمافشاری (ترموباریک).

کلمه‌ی «بمب‌افکن» (بامبر) نیز گرچه در سال‌های جنگ ایران‌عراق و جنگ‌های جهانی اول و دوم کم‌وبیش با گوش‌ها آشنا شد، به‌ویژه با ورود بمب‌افکن ب‌دو از جزیره دیِگو گارسیا به خاک ایران و زمزمه‌های پیش‌ترش موجبی شد تا واژگان بمب‌افکن و بی‌دو و بی‌تو بالاتر بیایند. در این راستا بمب‌های «سنگرشکن» (Bunker buster) گرچه پیش‌تر در جنگ علیه غزه و لبنان شنیده شده بود، در تهاجم به نطنز و فوردو و اصفهان بالا آمد و باز هم قدرت واژه‌سازی زبان فارسی را به رخ کشاند. در این ارتباط واژگان «رادارگریز» و «پنهان‌کار» نیز برای بمب‌افکن بی‌دو و جنگنده‌ی اف‌سی‌وپنج به کار رفت که در نوع خود اصالت و فارسی‌مداریِ خاصی در خود دارند.

واژه‌ی برساخته‌ی «پدافند» که ریشه‌ی مشخصی نیز ندارد، گرچه سال‌هاست در قالبی دیگر استفاده می‌شود، در این جنگ خود را بالا کشید. پیش‌تر این واژه همراه با اضافه‌هایی مانند پدافند غیرعامل، پدافند فرهنگی و دیگر چیزها استفاده می‌شد. این جنگ موجب شد خودِ این واژه برای مردم و رسانه‌ها مهم شود و برای عملکرد آن در مراکز شهری جیغ و هورا هم بکشند؛ فرقی هم نداشت این پدافند انواع ضدهوایی باشد یا بمب هوایی یا موشک رهگیر. برخی از آن‌ها در صورتی که به هدف نمی‌خورد خودبه‌خود منفجر می‌شد تا آسیبی نزنند. این‌ها نیز خودمنفجرشونده شدند تا توانِ ترکیب‌سازی زبان فارسی را فریاد بزنند.

​​​​​

کلمه‌ی موشک که بزرگ‌اسلحه‌ی ایران برای منکوب‌سازیِ رژیم صهیونی بود، همراه با نام‌های متعدد ایرانی‌اسلامی آن هم‌پای این جنگ بالاتر آمد و امید اصلی مردم شد. پیش‌تر در عملیات‌هایی علیهِ امریکا، داعش، جدایی‌طلبان کرد و وعده‌های صادق یک و دو شلیک این موشک‌ها به غرور ملی ایران می‌انجامید. این بار سجیل، عماد، خیبر، خیبرشکن، خرمشهر، شهاب، فاتح، کروز، بالستیک، هایپرسونیک و دیگر اسامی خودبه‌خود تشخص یافتند، به دهان مردم نیز رسیدند و بررسی ویژگی‌های آن‌ها و تأثیرشان در این جنگ در جمع‌های خانوادگی نیز محل بحث شد. جالب اینجا بود که نام‌هایی مانند خیبرشکن در رسانه‌های عربی نیز دقیقاً خیبرشکن تلفظ می‌شد و این غول ویرانگر ایرانی با نام خود نیز وحشت می‌آفرید. تصور عمومی بر این است که پسوندِ «کاف» برای تصغیر و کوچک‌کردن است، اما دیدیم که کاف استفاده‌های دیگری نیز مانند شباهت دارد. از آنجا که این ابزار مخرب جنگی به بینی موش شباهت دارد آن را موشک نامیده‌اند و موشک واژه‌هایی مانند راکت و میسل را به کناری نهاد.

با سخنان رهبر انقلاب کلیدواژه‌ی جدیدی به دایره‌ی لغات ایرانی وارد شد. پیش از این واژه‌ی جنگ تحمیلی در مورد سال‌های دهه‌ی شصت و یورش رژیم بعث به ایران استفاده می‌شد. این بار «صلح تحمیلی» واژه‌ای شد که در داخل به دولت مستقر و دستگاه روابط خارجی و جریان‌های مذبذب نسبت داده شد و کشورهایی مانند فرانسه و آلمان و انگلستان به رهبری امریکا و عاملیت رژیم صهیونی در جایی بیرون از مرزها از آن نصیب بردند. پیرامون این واژه بود که ترکیباتی مانند پالس ضعف و واژه‌های مشابه آن بار دیگر داغ شد.

یکی از خطاهای واژگانی در این دوران واژه‌ی «تروئیکای اروپایی» بود که عباس عراقچی با آنان جلسه گذاشت. تروئیکا واژه‌ای روسی برای وصف گروه‌های سه‌نفری است. در جهان سیاست، مذاکرات و ائتلاف سه‌جانبه تروئیکا نامیده می‌شود. آن سه‌گانه‌ی اروپایی فرانسه و آلمان و انگلستان‌اند. این ترکیب می‌توانست به «سه‌گانه‌ی اروپایی» یا «اتحادیه‌ی سه اروپایی» یا حتی «سه اروپایی» یا نامی فارسی‌تر تغییر یابد که هنوز این اتفاق نیفتاده است.

«وعده صادق» واژه‌ای بود که برای نام عملیات علیه رژیم استفاده می‌شد و به‌تمام مختص هوافضای سپاه بود. تقسیم‌بندی گام‌های این عملیات به «موج» ابتکاری از این نهاد بود که از بیست هم فراتر رفت و گاه موجبات طنز را نیز فراهم کرد. بیانِ حماسیِ سخنگوی این عملیات همراه با اطواری بود که آن را شعرانگیز می‌کرد. در مقابل، برخی از راهبردپردازان بر این بودند که باید نام این جنگ را «دفاع مقدس جدید» نهاد و از وعده صادق یک و دو و سه خارج شد.

پس از سال‌ها گذر از دهه‌ی شصت ایران، واژه‌ی «ایست بازرسی» یا «ایست و بازرسی» خود را نمودار کرد. این واژه درست پس از اعلام خرابکاری‌های داخلی به دست عوامل موساد و اتباع غیرمجاز پررنگ شد. ابتدا فعال‌شدن این عمل خواسته‌ی عمومی شد و اندکی بعد این ایستگاه‌ها در ورودی شهرها و معابر عمومی‌شان جانِ تازه‌ای گرفت. همزمان با این برجستگی، خودروهای باربری گرفتار بازرسی و توقف شدند. کلمه‌های وانت‌بار و پیک موتوری و خائن و نفوذی و اتباع غیرمجاز در ردیف هم قرار گرفتند.

در پایان می‌شود نظری نیز بر واژه‌ی «آتش‌بس» انداخت که در زبان برخی «آتش‌بست» نیز نام گرفت. شاید بتوان آتش‌بس را کافی‌بودن آتش و جنگ نامید و آتش‌بست را بستنِ موقتیِ آن. با این حال در ادبیات عمومی جنگ آتش‌بس کاربرد دارد و آتش‌بست عموماً از دهانِ ناآشنایان به این حوزه بیرون تراویده است؛ چیزی مانند بالش و خورش که در افواهِ فارسی‌زبانان شکلِ بالشت و خورشت نیز به خود می‌گیرد. از نگاهی دیگر با توجه به اصلِ کم‌کوشی در زبان نیز آتش‌بس مناسب‌تر از آتش‌بست است. با این همه هر دو واژه فارسی و برازنده‌اند و بار دیگر توان این زبان قدرتمند را به رخ می‌کشد.

واژه جان‌مایه و وجود زبان است و زبان هستیِ آدمی. به نظر می‌رسد در این جنگ جان‌مایه‌ی فرهنگ ایرانی و زبان فارسی در لغات نیز خود را نشان داد و در مجموع عملکرد موفقی در انتقال ادبیات جنگ داشت. پس از مدت‌ها روزمرگی در لغات و هجمه‌ی واژگان بیگانه به ذهن و زبان ایرانیان، این جنگ برای خودنمایی توان زبان فارسی نیز مجالی فراهم کرد و قدرت واژه‌سازیِ شگفت‌آورِ آن را به رخ کشید. زنده باد جان و زبان ایران و ایرانی.

تاریخ یهودیت و صهیونیسم (۸) ناسپاسی تمام‌نشدنی برابر الطاف الهی

❇️ در مدت سرگردانی مردی از بنی‌اسرائیل کشته شد و هیچ‌کس به کشتنش اعتراف نکرد. به همین دلیل کشمکش میان بنی‌اسرائیل درگرفت و حضرت موسی علیه‌السلام آنان را به کشتن گاوی امر کرد. آنان گمان کردند خداوند متعال آنان را مسخره می‌کند، ولی پس از مجادله طولانی و طفره رفتن و تمسخر، آن گاو را ذبح کردند. آنگاه موسی تکه‌ای از آن گاو را به مقتول زد. مرده زنده شد و گفت: فلانی (پسر برادر مقتول) مرا کشت و دوباره مرد. قاتل از ارث محروم و به قصاص محکوم شد. این معجزه پانزدهم بود.

❇️ از دیگر موارد رحمت خداوند به آنان این بود که سایه ابرها را در تمام مدت سرگردانی بر سر آنان گسترانید تا از گرمی خورشید در امان باشند. ابرها آنان را هر جا که می‌رفتند همراهی می‌کردند، اما آنان از لجاجت و تمردشان دست برنمی‌داشتند. این معجزه شانزدهم بود. در دوران سرگردانی بنی‌اسرائیلْ موسی با خضر که مرد درستکاری بود ملاقات کرد و مطالب زیادی از او آموخت.

🔺 پس از مدتی موسی وفات کرد و اداره امور بنی‌اسرائیل به یوشع شاگرد او رسید. در این احوال مصر تحت فرمانروایی آمنحوتپ سوم در ضعف بود و کنعان نیز در ضعف مفرط به سر می‌برد. این زمان موقع مناسبی بود تا بنی‌اسرائیل به رهبری یوشع وارد سرزمین مقدس شوند.

🔺 یوشع با عبور از رود اردن، نزدیکی بحرالمیت، به کنعان نفوذ کرد و فلسطین را به تصرف خود درآورد. یوشع بر حسب جمعیت بنی‌اسرائیل به هر قبیله منطقه‌ای اختصاص داد. بعد از یوشع برخی از قبیله‌ها پرستش خدا را رها کردند و به عبادت بعل‌های بومی پرداختند. بعضی هم به صورت ترکیبی بعل و خدا را با هم می‌پرستیدند. یوشع در آخر عمر بزرگان قوم را جمع می‌کند و از آن‌ها می‌خواهد خدای واقعی را پرستش کنند و تنها آن‌چه او گفته انجام دهند و لطف خداوند به بنی اسرائیل را از یاد نبرند.

.

.

.

📚 منبع: کتاب دائرةالمعارف مصور تاریخ یهودیت و صهیونیسم

تاریخ یهودیت و صهیونیسم (۷) مُهر ذلت خداوند بر پیشانی بنی‌اسرائیل

❇️ بنی‌اسرائیل دوازده قبیله بودند که همگی پس از امتناع از ورود به فلسطین، به سرگردانی و آوارگی محکوم شدند. موسی معجزه‌ای دیگر به آنان عرضه کرد و با زدن عصای خویش به سنگی، دوازده چشمه به جوشش در آورد تا هر قبیله صاحب چشمه‌ای باشد و از آن بیاشامد و آبیاری کند.

❇️ موسی علیه‌السلام این سنگ را در دوران سرگردانی‌شان با خود حمل می‌کرد و هرگاه برای استراحت اتراق می‌کردند، سنگ را با عصای خود می‌زد تا دوازده چشمه از آن بجوشد. هر کدام از چشمه‌ها به سوی یکی از قبیله‌ها روان می‌شد. این معجزه هر روز برای آنان تکرار می‌شد. آنان از این آب برای شستشو و آشامیدن استفاده می‌کردند.

🔺 این سیزدهمین معجزه‌ای بود که یهودیان شاهد آن بودند و پس از آن بر لجاجت و کفر خود اصرار ورزیدند. در دوران سرگردانی، معجزه‌های نازل‌شده برای آنان قطع نشد. خداوند همچنان منّ (گیاهی محتوی مایعی همچون عسل) و سلوی (پرنده‌ای که روزی چند بار به سوی آنان به پرواز درمی‌آمد) را به ایشان ارزانی می‌کرد تا از آن بخورند و لذت ببرند و این معجزه چهاردهم بود. آنان به خاطر خیانت از منّ و سلوی استقبال نکردند و از خداوند غذایی همچون غدای مصریان طلبیدند. خداوند متعال در این مورد می‌فرماید:

🔺 و نیز به خاطر بیاورید زمانی را که گفتید: ای موسی! هرگز حاضر نیستیم به یک نوع غذا اكتفا کنیم، از خدای خود بخواه که از آنچه از زمین می‌روید، از سبزیجات و خیار و سیر و عدس و پیازش برای ما برویاند. موسی گفت: آیا غذای پست‌تر را انتخاب می‌کنید؟ (اكنون که چنین است) بکوشید از این بیابان وارد شهری شوید؛ زیرا هرچه خواستید در آنجا هست. خداوند (مهر) ذلت و نیاز بر پیشانی آن‌ها زد و مجدداً گرفتار غضب پروردگار شدند. این [خواری و خشم] به سبب آن بود که آنان همواره به آیات خدا کفر می‌ورزیدند و پیامبران را به‌ناحق می‌کشتند؛ این [کفرورزی و کشتن پیامبران] به علت آن بود که [از فرمانِ من] سرپیچی نمودند و پیوسته [از حدود حق] تجاوز می‌کردند.

.

.

.

📚 منابع: قرآن کریم و دائرةالمعارف مصور تاریخ یهودیت و صهیونیسم

تاریخ یهودیت و صهیونیسم (۶)  سرگردانی در آستانه ورود به فلسطین

🔻 هنگامی که موسی به همراه بنی‌اسرائیل به دروازه‌های فلسطین رسید، به آن‌ها گفت: «ای قوم! به سرزمین مقدسی که خداوند برای شما مقرر داشته وارد شوید و به پشت سر خود بازنگردید (و عقب‌نشینی نکنید) که زیان‌کار خواهید شد.»

🔺 اما آنان نپذیرفتند و پس از بحث طولانی جواب دادند: «ای موسی تا آن‌ها (ساکنان سرزمین فلسطین) در آنجا هستند، ما هرگز وارد آن نخواهیم شد، تو و پروردگارت بروید و (با آنان) جنگ کنید ما همین‌جا نشسته‌ایم!»

🔻 آنگاه موسی عليه‌السلام پروردگارش را صدا زد: «پروردگارا! من تنها اختیار خودم و برادرم را دارم. میان من و این جمعیت گنه‌کار جدایی بیفکن!»

⭕️ این بار مجازات خداوند به خاطر لجاجت‌شان و نپذیرفتن اوامر الهی این بود که چهل سال در این سرزمین سرگردان باشند و ندانند چگونه از آنجا بیرون آیند تا رهسپار فلسطین شوند. خداوند متعال در پاسخ به امتناع آنان از وارد شدن به فلسطین به موسی گفت:

🛑 این سرزمین تا چهل سال بر آن‌ها ممنوع است (و به آن نخواهند رسید)؛ پیوسته در زمین سرگردان خواهند بود و درباره (سرنوشت) این جمعیت گنه‌کار غمگین مباش.

تاریخ یهودیت و صهیونیسم (۵)  سرکشی برابر فرمان خدا

❇️ حضرت موسی علیه‌السلام بنی‌اسرائیل را به تسلیم در برابر آن‌چه در تورات آمده است دعوت کرد، اما آنان دعوت او را رد کردند و گفتند می‌شنویم و نافرمانی می‌کنیم! پس از این کفر و نافرمانی، خداوند به گونه‌ای به آنان هشدار داد و آنان را مجازات کرد که توقع نداشتند.

🔺 خداوند کوه طور را به‌تمامی بالای سرشان قرار داد تا حدی که ترسیدند که مبادا بر سرشان بیفتد. در آن هنگام به‌ناچار در برابر آن‌چه در تورات آمده بود تسلیم شدند و به خاطر پرستش گوساله از خداوند پوزش طلبیدند.

❇️ موسی هفتاد نفر از کسانی که گوساله را نپرستیده بودند، انتخاب کرد تا با او به کوه طور بروند و از خداوند متعال به خاطر پرستش گوساله از سوی قوم‌شان پوزش بخواهند. این هفتاد نفر به کفر و نافرمانی قوم‌شان بسنده نکردند و از موسی خواستند خداوند را آشکارا به آنان نشان دهد. خداوند صاعقه‌ای به آنان وارد کرد که بر اثر آن همچون مردگان بی‌هوش شدند.

🔺 پس از این مجازات خداوند، موسی با پروردگارش مناجات کرد و از او خواست تا قومش را برایش احیا نماید. خداوند دعایش را مستجاب نمود و آنان را به خاطر وی احیا کرد.

.

.

.

منابع: قرآن کریم و دائرةالمعارف مصور تاریخ یهودیت و صهیونیسم

تاریخ یهودیت و صهیونیسم (۴)  بنی‌اسرائیل شیفتهٔ بت‌پرستی

❇️ بنی‌اسرائیل در ماه سوم عزیمت‌شان از سرزمین مصر به صحرای سینا رسیدند. آنان از دریا سالم عبور کردند. در مسیر خود به جمعیتی رسیدند که اطراف بت‌هایشان با تواضع و خضوع گرد آمده بودند. در این هنگام بنی‌اسرائیل به موسی گفتند تو هم برای ما معبودی قرار ده، همان‌گونه که آن‌ها معبودان و خدایان دارند!

❇️ موسی علیه‌السلام پس از این‌که همراه بنی‌اسرائیل به سرزمین سینا رسید، از آنان جدا شد و برای مناجات با خدا و دریافت تورات از او به کوه طور در صحرای سینا رفت. موسی چهل روز از قوم خود جدا شد.

🔺 خداوند متعال به موسی دستور داد تا بنی‌اسرائیل را به سوی کوه طور در سینا هدایت کند. موسی زودتر از آن‌ها خود را به آنجا رساند. در آنجا موسی به خداوند گفت پروردگارا! آن‌ها به دنبال من‌اند و من عجله کردم به سوی تو تا از من راضی شوی. و مسئولیت آنان را به برادرش هارون سپرد.

🔺 همین‌که موسی از بنی‌اسرائیل جدا شد، آنان با طلا و جواهرات‌شان گوساله‌ای ساختند و به عبادت آن پرداختند و فرمانروای خود هارون را تهدید کردند که در صورت اعتراض به آنان، وی را خواهند کشت. وقتی موسی نزد قومش بازگشت و با کفر و عبادت گوساله از سوی آنان مواجه شد، به‌شدت خشمگین شد و الواح تورات را انداخت و برادرش هارون را سرزنش نمود. هارون به او گفت که بنی‌اسرائیل وی را ناتوان به شمار آوردند و نزدیک بود او را به قتل برسانند. خداوند برای مجازات آنان قتل خودشان را شرط پذیرفتن توبه‌هایشان قرار داد.

.

.

.

.

📚 منابع: قرآن کریم، دائرةالمعارف مصور تاریخ یهودیت و صهیونیسم

تاریخ یهودیت و صهیونیسم (۳) موسى علیه‌السلام امید رهایی

🔺 بعد از دوران یوسف و وزارت او در دربار هیکسوس‌ها در حدود سال ۱۵۸۰ پ‌م، هیکسوس‌ها به دست احمس از مصر بیرون رانده شدند و بنی‌اسرائیل و همراهان هیکسوس‌ها به عنوان بردگان در اختیار دولت جدید قرار گرفتند.

🔺 بدترین دوران آزار مربوط به زمان تحوتمس سوم (۱۲۸۵-۱۲۵۰ پ‌‌م) بود که امپراتوری خود را تا بخش‌های شمالی فرات توسعه داد. شورش‌های دولت‌های سامی تحت سلطه که سراسر سوریه و فلسطین را دربرمی‌گرفت، جانشین او آمنحوتپ دوم را مجبور به اقدامات بی‌رحمانه علیه بردگان کرد.

🔻 موسی در دربار مصر پرورش یافت، ولی این موقعیت او را نسبت به فلاکت مردمش بی‌اعتنا نکرد. موسی پس از کشتن یکی از مصریان، برای مدتی به چراگاه‌های مَدیَن رفت و در آنجا با شعیب نبی آشنا شد. خداوند موسی و برادرش هارون (دو فرزند عمران فرزند قهات فرزند لاوی فرزند یعقوب علیه‌السلام) را به سوی مردم مبعوث کرد. موسی هنگام بازگشت به مصر در سال ۱۲۲۸ پ‌م این پیام را به مردم ابلاغ کرد. فرعون حتی با دیدن معجره‌های بسیار حاضر به پذیرش پیام موسی نشد.

🔻 پس از آن خداوند به موسی دستور داد بنی‌اسرائیل را از مصر بکوچاند. سپس معجزه ای برای آنان قرار داد و با شکافتن دریا راهی برای عبور آنان گشود تا از دست فرعون و ستم او فرار کنند. فرعون و سپاهیانش آنان را دنبال کردند. اما خداوند آنان را در دریا غرق کرد و حضرت موسی و قومش با رسیدن به سرزمین سینا نجات یافتند. موسی از طریق دریای سرخ، جایی نزدیک کانال سوئز امروزی، مردم را به سمت صحرای سینا عزیمت داد.

.

.

.

📚 دائرةالمعارف مصور تاریخ یهودیت و صهیونیسم

تاریخ یهودیت و صهیونیسم (۲) اسحاق، یعقوب و ۱۲ فرزند یعقوب

✳️ طبق روایت تورات، پس از اسماعیل، از ساره همسر نخست ابراهیم اسحاق به دنیا آمد. در این منابع او بر خلاف اسماعیل دردانه و برگزیده خداوند است. اسحاق در کنعان به دنیا آمد و در همان‌جا در گذشت. پسر کوچک او یعقوب سومین آبا از آبای بنی‌اسرائیل است. سِفْر پیدایش مدعی‌ست که اسرائیل را فرشتۀ وحی به عنوان لقب به یعقوب داد و در عهد عتیق قبایل عبرانی را بنی‌اسرائیل یا قبایل اسرائیل می‌نامند.

✳️ یعقوب دوازده پسر داشت و این ۱۲ نفر قبایل دوازده‌گانه را پایه گذاشتند، با نام‌های روبین، شمعون، لاوی، یهودا، یساکار، زبولون، دان، نفتالی، جاد، اشیر، مناسه، افرائیم و بنیامین. مناسه و افرائیم پسران یوسف علیه‌السلام هستند و قبیله آن‌ها نیز قبیله یوسف است.

🔺 قوم یهود به یهودا چهارمین فرزند یعقوب منتسب است و در زمان وفات یعقوب قبیله او پرجمعیت‌ترین قبیله بوده است. یهودا نماد خیانت و دورویی در بین فرزندان یعقوب است. از طرفی علیه یوسف توطئه می‌کند و از طرف دیگر نزد یعقوب خود را عامل نجات یوسف معرفی می‌کند.

❇️ در قرآن کریم میان واژه بنی‌اسرائیل و یهود تفاوت است. بنی‌اسرائیل به قوم پیامبرانی مانند حضرت موسی اطلاق می‌شود، در حالی که واژه یهود ناظر بر مفهوم جدیدی‌ست که از قوم یهود در سده‌های اولیه میلادی شکل گرفته بود. نماد بارز آن اقوام یهودی ساکن در عربستان بودند که به رباخواری اشتغال داشتند. آنان در قرآن قومی حریص و ناسپاس توصیف شده‌اند و هیچ ربطی به پیامبران ندارند. کتاب خدا را پنهان کرده‌اند و گمراهی را بر هدایت ترجیح داده‌اند.

❇️ یوسف علیه‌السلام که با توطئه برادرانش از جمله یهودا به مصر رفته بود، پس از رشته‌ای از حوادث به مقام عزیز در دستگاه هیکسوس‌ها (حاکمان مصر) دست یافت. وی سپس برادران و پدر خود حضرت یعقوب را به مصر خواند و بدین ترتیب تمامی ایشان به این کشور مهاجرت کردند.

.

.

.

📚 منبع: دایره‌المعارف مصور تاریخ یهودیت و صهیونیسم

تاریخ یهودیت و صهیونیسم (۱)  ابراهیم و اسماعیل علیهماالسلام

❇️ موطن آرامی‌ها شمال شرق شبه جزیره عربستان بود که در هزاره سوم پیش از میلاد در سلطهٔ سومر و اَکَّد بود. اور، که جنوبی‌ترین شهر سومر و در منتهی‌الیه رود فرات بود، در هزاره سوم پیش از میلاد در اوج شکوه خود بود. باستان‌شناسان تخمین می‌زنند در اوایل هزاره دوم پیش از میلاد، اور بیش از ۵۰۰ هزار نفر جمعیت داشته است.

❇️ در اوایل هزاره دوم پیش از میلاد دولت اور زیر فشار ایلامی‌ها از شرق و قبایل سامی آموری از غرب فروپاشید. پس از این دوران ستیز میان دولت‌شهرهای آموری شدید شد تا در سال ۱۷۹۲ پ‌م حمورابی به قدرت رسید و امپراتوری مقتدر بابل را به قدرت رساند. در همین ایام قبایل آرامی سامی رفته‌رفته به سمت مناطق شمالی و غربی مهاجرت کردند و در حوالی سوریه امروزی و مناطق شمالی رود فرات سکنی گزیدند.

📖 بنا به نقل کتاب مقدس، خاندان ابراهیم علیه‌السلام خود را آرامی می‌دانند و حتی یعقوب علیه‌السلام نیز نیای خود را آرامیِ آواره می‌داند. آرامی‌ها فرهنگ و خط پیشرفته‌ای داشتند که نقش مهمی در تطور زبان و فرهنگ بشری ایفا کرده است. در تقسیم‌بندی‌های جدید زبان‌شناسی، زبان آرامی را شاخه شمالی زبان‌های سامی، عربی را شاخه جنوبی و عبری و فینیقی را شاخه غربی آن می‌دانند.

🔺 ابراهیم علیه‌السلام از تبار سام فرزند نوح علیه‌السلام بود و در حوالی سال ۱۹۰۰ پ‌م در شهر اور به دنیا آمد. او از اور به حران و از آنجا به کنعان مهاجرت کرد. در اکثر منابع مسیحی و یهودی ردپایی از حرکت حضرت ابراهیم علیه‌السلام به سمت حجاز وجود ندارد. این در حالی‌ست که بر اساس قرآن کریم حضرت ابراهیم علیه‌السلام در طول زندگانی خود به حجاز رفته و کعبه را بنا نهاده است.

🔺 در کنعان نخستین پسر او از همسر دومش هاجر به دنیا آمد که او را اسماعیل نام نهادند. راویان عهد عتیق نسبت به اسماعیل علیه‌السلام و خاندان او نفرتی عظیم ابراز می‌کنند. اشاره خصمانه به اسماعیل و نوادگان او آشکار می‌کند که این متون در دوره‌ای نوشته شده که عرب‌ها دشمن جدی یهودیان بوده‌اند. توجه به این نکته ضروری‌ست که عهد عتیق کنونی بر مبنای نسخی انتشار یافته که قدمت کهن‌ترین آن‌ها به سده‌های نهم و دهم میلادی می‌رسد.

.

.

📚منبع: دایره‌المعارف مصور تاریخ یهودیت و صهیونیسم