تاریخ یهودیت و صهیونیسم (۸) ناسپاسی تمامنشدنی برابر الطاف الهی
❇️ در مدت سرگردانی مردی از بنیاسرائیل کشته شد و هیچکس به کشتنش اعتراف نکرد. به همین دلیل کشمکش میان بنیاسرائیل درگرفت و حضرت موسی علیهالسلام آنان را به کشتن گاوی امر کرد. آنان گمان کردند خداوند متعال آنان را مسخره میکند، ولی پس از مجادله طولانی و طفره رفتن و تمسخر، آن گاو را ذبح کردند. آنگاه موسی تکهای از آن گاو را به مقتول زد. مرده زنده شد و گفت: فلانی (پسر برادر مقتول) مرا کشت و دوباره مرد. قاتل از ارث محروم و به قصاص محکوم شد. این معجزه پانزدهم بود.
❇️ از دیگر موارد رحمت خداوند به آنان این بود که سایه ابرها را در تمام مدت سرگردانی بر سر آنان گسترانید تا از گرمی خورشید در امان باشند. ابرها آنان را هر جا که میرفتند همراهی میکردند، اما آنان از لجاجت و تمردشان دست برنمیداشتند. این معجزه شانزدهم بود. در دوران سرگردانی بنیاسرائیلْ موسی با خضر که مرد درستکاری بود ملاقات کرد و مطالب زیادی از او آموخت.
🔺 پس از مدتی موسی وفات کرد و اداره امور بنیاسرائیل به یوشع شاگرد او رسید. در این احوال مصر تحت فرمانروایی آمنحوتپ سوم در ضعف بود و کنعان نیز در ضعف مفرط به سر میبرد. این زمان موقع مناسبی بود تا بنیاسرائیل به رهبری یوشع وارد سرزمین مقدس شوند.
🔺 یوشع با عبور از رود اردن، نزدیکی بحرالمیت، به کنعان نفوذ کرد و فلسطین را به تصرف خود درآورد. یوشع بر حسب جمعیت بنیاسرائیل به هر قبیله منطقهای اختصاص داد. بعد از یوشع برخی از قبیلهها پرستش خدا را رها کردند و به عبادت بعلهای بومی پرداختند. بعضی هم به صورت ترکیبی بعل و خدا را با هم میپرستیدند. یوشع در آخر عمر بزرگان قوم را جمع میکند و از آنها میخواهد خدای واقعی را پرستش کنند و تنها آنچه او گفته انجام دهند و لطف خداوند به بنی اسرائیل را از یاد نبرند.
.
.
.
📚 منبع: کتاب دائرةالمعارف مصور تاریخ یهودیت و صهیونیسم