علم را از هر کسی نتوان گرفت

در ساختمان و جهان اسلامی ایمان و علم رابطه‌ای مستقیم دارند و هر اندازه ایمان بالاتر برود، علم افزون می‌شود و افزایش علم با قدرت ایمان همراه است. این علم علمِ حصولیِ معمولِ روز نیست، بلکه نوری است که خداوند در هر دلی که مشیت کند قرار می‌دهد. خودِ خداوند نور آسمان‌ها و زمین است و نور ایمان و نور علم منشعب از نور خداوند است که با آن آسمان‌ها و زمین و حقایق و واقعیات آن مشاهده‌پذیر است. اسلام طلب علم را بر هر زن و مرد مسلمانی فریضه می‌داند و با این علم است که مسلمان مدام در مراتب ایمان بالا می‌رود و از نور الهی بهره‌مند می‌شود.

البته تحصیل علم دین در ظاهر نیز خود می‌تواند مقدمه‌ای برای افزایش ایمان بشود. روایات فراوانی وجود دارد که علم همان چیزی است که در اختیار رسول خدا و جانشینان حقیقی اوست و هر کس طالب علم است تنها باید از آن‌ها بجویدش. در واقع اخذ علم از صاحب حقیقی آن علم است که به افزایش ایمان می‌انجامد و صلابت و قدرت روحی مؤمن منبعث از علمی است که از نور خدایی به او نثار شده است. مطابق سخنی که علی علیه‌السلام در آن شرحی از کندنِ درِ قلعۀ خیبر می‌دهد، حتی قدرت جسمانی مؤمن نیز تابع قدرت روحی و رحمانی اوست و تمام این‌ها با علم و نور الهی ربطی مستحکم دارند.

چیز خاصی نیست

چیز خاصی نیست. فقط خوابم نمی‌آید. فقط دلم عجیب تنگ است. هیچ چیزی هم رافع تنگ‌دلی نیست. گاهی می‌گویم یعنی اگر این سر بریده شود، همه چیز درست می‌شود؟ نمی‌توانم به کسی نه بگویم. نمی‌توانم غلط بگیرم. خودم پر از غلطم. پول‌ها نیامده در حال رفتن‌اند. من هیچ چیزی ندارم. این اثر گناه است که فقر مرا می‌درد یا عنایت الهی؟ هیچ‌کس نمی‌داند. همه می‌دانند من چیز خاصی نیستم، ولی مهم این است که در نظر خدا چه هستم. از عمل ملولم. نه راغب به طبیعتم، نه شایق به کتاب و صحبت. نه میل خلوت دارم، نه تاب دیدار. یک هیچ بی‌پایانم. دلم می‌خواهد نباشم، اما برای اولین بار در عمرم این نبودن هم به دردم نمی‌خورد. شیطان در گوشم زمزمه فقر و فحشا می‌کند و رحمان نمی‌دانم کجاست. رحمان هم دلم را درگیر نمی‌کند. همیشه در چنین احوالی گمان می‌کنم مانند آن گمشده جامانده‌ای در بیابانم که هرگز آنجا نخواهد ماند و بلافاصله به سراغش خواهند آمد. خدا مهربان است؟ هزاران کودک در غزه مرده‌اند و هزاران نفر دیگر تشنهٔ یک جرعه و بی‌تاب کمکی اندک. آری، می‌دانم ای متکلم بزرگوار که دار بلا اینجاست و جهان جزا جای دیگر و رویهٔ دیگر رنج، گنج ابدیت است. به ارواح پاک خرطوم‌داران افریقایی که بسیاری از آنان را یک بی‌شرف به هوای حفاظت از طبیعت کشت و بعد عذرخواهی کرد که اشتباه کرده سوگند که عقلم اصلاً پرسشی ندارد و دلم و امان از دلم که چون نامش قلب است، مدام می‌گردد و متقلبانه به هر سو رو می‌کند.

اگر همه هم از حولم دور شوند، تازه وقت دیوانگی من با قلم است. اما از جنون نوشتن چه سودی می‌شود برد؟ اگر قیامت و حساب و کتاب درست باشد، از دانه‌دانه حروف می‌پرسند و من همین نوشته را در دستم می‌گیرم و می‌گویم اینجا از اهمیت قیامت حرف زدم. هم‌اکنون مرا در زمرهٔ مؤمنان به خداوند و قرآن و معصومان علیهم‌السلام ثبت کن. به هر حقیقتی که تو در غیب داری مؤمنم. به هر پیامبری که تو فرستاده‌ای باور دارم و مطیعش هستم. با هر که دشمن توست دشمنم. با هر که تو را دوست دارد دوستم. ولیکن واقعاً این جماعت را درنمی‌یابم. به رنگ هیچ‌کدام نمی‌توانم بشوم. پنج‌شنبه از کنار مزار محمدیوسف رفتیم قطعه شهدا که ساناز نماز بخواند. وقتی آن‌همه حال و هوای شهدا و جماعت مذهبی را دید گفت چقدر اینجا خوب است، خوب است آدم هم‌تیپ‌های خودش را ببیند. دلم رفت تا بگوید اما با این‌ها هم خودم را هم‌قدم نمی‌دانم، که قورتش دادم. چقدر غربت سخت است. چقدر اندوه این غربت و بی‌نسبتی و کم‌نسبتی مرا در خود می‌گیرد. بیشترِ پیام‌هایی که برایم می‌فرستند من را غم‌تر می‌کند. آنان من را با این پیام هم‌سنخ گمان می‌کنند و در کمال غم، من خودم را ذره‌ای این نمی‌بینم. آن‌ها که هیچ چیزی نمی‌فرستند چقدر خوب‌ترند. من هم چیزی نفرستم چقدر عالی می‌شوم. چقدر حرف می‌زنم. چرا خوابم نیست؟

علامۀ همه‌چیزتوان، هوش مصنوعی

امروز عزیزی از کرامات هوش مصنوعی جدید چیزهایی گفت که تشتک‌هایمان همچنان در حال پریدن است. مثلاً مشخصات یک برنامه رایانه‌ای را به ایشان داده‌اند و ظرف چند لحظه کدنویسی‌شده‌اش را تقدیم مخاطب کرده. یا درخواست یک مقالۀ علمی‌پژوهشی با چهل مرجع (رفرنس) کرده‌اند و به‌سرعت تحویل‌شان داده. یا اینکه از او خواسته‌اند فیلم‌نامه‌ای با مشخصات معین‌شده بدهد و دقیقه‌ای بعد فیلم‌نامه را آماده کرده؛ که ظاهراً متنِ استخوان‌داری هم بوده. گفته شده در کشورهای غربی هستند اطفالی که انشاء نمی‌نویسند و نویسنده‌شان حضرت هوش مصنوعی‌ست. قراردادهای تجاری محکم و قوی ساخته یا برای مناظرات سیاسی خطّ مشی و گفت‌وگوی نظام‌مندی پیشنهاد کرده و از این قبیل عجایب.

تبعات این اختراع شگفت بشری آدمی را توانمندتر می‌کند یا وابسته‌تر؟ یحتمل اعتیاد و افزایش مراجعه به آن به ثروت‌اندوزی صاحبانش خواهد انجامید. همچنین به جهانی‌سازی، که سیطرۀ یک فکر جهانی محور اصلیِ آن است، کمک فراوانی خواهد کرد. البته تعطیل‌شدن بیش از پیشِ قوای فکری و واگذاری آن به این علامۀ همه‌چیزتوان هم یکی از قصه‌های بعدی‌ست. می‌دانید که آدمی قدرتی ماورای این‌ها دارد و این هوش مصنوعی هم شاهدی بر قدرت نامحدود انسان است. اما آن‌چه بر هر چیزی غلبه دارد ایمان است. و عاقبت با تقواست.