از جملۀ نگاه‌های کمتر مورد توجه قرارگرفته، نگرۀ نام‌گرایی‌ست. در نام‌گرایی سخن بر این است که نحله‌ها و مذاهب و تعاریف و مرزهای اعتقادی و دینی و امثالهم از خود ماهیتی ندارند و تنها نام‌هاست که آن‌ها را برابر و کنار هم می‌نهد. قرآن این مورد را در سورۀ نجم آیۀ 23 تذکر می‌دهد که «این‌ها تنها نام‌هایی‌ست که شما و پدران‌تان بر آن نهاده‌اید و هرگز خداوند دليل و حجتى بر آن نازل نكرده؛ آنان فقط از گمان‌هاى بى‌اساس و هواى نفس پيروى مى‌كنند، در‌حالى‌كه هدايت از سوى پروردگارشان براى آن‌ها آمده است.» در این منظر عرفان جز نامی نیست که برخی برای تمییز دادن خود و پیش‌گرفتن راهی متفاوت تسمیه داده‌اند.

مؤیدی دیگر در قرآن مسئلۀ رهبانیت است که قرآن معتقد است پیروان مسیح رهبانیتی پیش گرفتند که بر آن‌ها مکتوب نبود و البته همان را هم رعایت نکردند. به نظر می‌رسد گرایش به رهبانیت نیز از منظر نومینالیستی می‌تواند نوعی نام‌گرایی برای تمییز و دیگرنمودی باشد. همین رهبانیت است که بعدها از طریق مرزهای اسلام و مسیحیت به تصوف تزریق می‌شود و شخصیت‌هایی مسیحی‌گونه و خشک‌زهد به عرفان اسلامی تحویل می‌دهد؛ آنان که میلی به بازگشت به جامعۀ مترف وقت نداشتند و در همان رباط‌های غزوات با عزلت و خودداری از دنیا پایه‌ای برای تصوف زاهدانه نهادند؛ زهدی که در اسلام معنای خودداری از نعمات دنیا نمی‌داد و در معنایی باطنی حاکی از بی‌وقعی به کسب و فوت نعمت‌ها بود. آیه 23 حدید کسانی که این حالت را ندارند خیال‌پرداز وصف کرده.

نمونه‌ای از این خیال‌پردازی زاهدانه در کلیله آمده. زاهدی همسایۀ روغن‌فروشی داشت که از سر محبت هر روز کاسه‌ای روغن به او می‌داد. زاهد آن را در خمره‌ای می‌ریخت و با خود خیال می‌پخت که اگر این خمره پر شود، با آن گوسفندانی می‌خرم و می‌زایند و می‌افزایند و متمول می‌شوم و می‌توانم زنی به‌سزا بگیرم و از او فرزندی شایسته داشته باشم که او را تربیت کنم و اگر تربیت نپذیرد، با همین عصا بر سر او بزنم. و عصا بر خمره فرومی‌آید و خیال زاهد درهم‌می‌شکند. این نیز گونه‌ای از نام‌گرایی در زهد است که تنها نامی از اوست و محتوایش خودپسندی و خیال‌پردازی‌ست.

بنابراین عرفان در موارد بسیار وسیعی می‌تواند ذیل نومینالیسم قرار بگیرد؛ چرا که همان پیروی از خواهش‌های نفس است که لعابی از تسمیه‌های نیکو آن را فریبا کرده. با این منظر، طبیعتاً خاستگاه عرفانِ نومینالیستی توهم‌های بشری‌ست که گمان دارد از راهی که اختراع کرده می‌تواند خلق و خدا را همزمان بفریبد و در دنیا و آخرت متنعم و برخوردار باشد.