میرزا رضا کرمانی از کامران‌میرزا ستم دیده بود و قصد کرده بود بکشدش. سید جمال اسدآبادی بر میرزا اثرها گذاشت تا به این نتیجه برسد که عوض کشتن نایب‌السلطنه، سلطان را باید بکشد. در ادبیات کهن جانوری داریم به نام اژدهای هفت‌سر که با بریدن هر سرش، سری دیگر درمی‌آورد. میرزای قصۀ ما هم ناصرالدین‌شاه را در اندرونِ امامزاده حمزۀ شهرری با پنج‌لول روسی به دیدار خداوند هِی کرد، به گمان اینکه ریشۀ ستم‌ها را زده. غافل از اینکه این اژدرها همه‌اش سر است و با رفت و آمد حاکمان و آقایان آش و کاسه همین باشد. همین میرزا رضا هم اگر میرزا رضا شاه می‌شد، غلطی بهتر از ناصر نمی‌کرد و چه بسا به دست ناصر دین کشته می‌شد.