شرابِ مؤدبانه
آقای شاه اسماعیل دودمانِ دشمنانش را خیلی بامزه به باد میداده. شیبکخانِ ازبک در شرقِ ایران حسابی تاخت و تاز میکرده و تا میشده برای شاسمال شاخبازی درمیآورده.
اسماعیل هم نامه مینویسه که آدم باش حیوون! شیبک هم نامه مینویسه که جاده خدا بده بریم حج. اسماعیل میگوید شما هم جاده خدا بده بریم پابوس آقا امام رضا علیهالسلام. هیچکدام کوتاهبیا نبودند.
پس از قصههای شنیدنی بسیار شیبکخان نابود میشود. اسماعیل هم برای یادگاری کاسۀ کلۀ شیبک را طلا میگیرد و در آن شراب نوش جان میفرماید. خدا میداند این لیوان و کاسههایی که ما در آن نوشیدنیهای گوناگون به بدن میزنیم از جمجمۀ کدام شاه و گداییست! با این اشیاء مؤدبانه برخورد کنیم. این توصیۀ حافظ هم هست:
🍷
قدح به شرطِ ادب گیر، زآنکه ترکیبش
ز کاسۀ سرِ جمشید و خسروَست و قباد