سهم زبان از منابع تاریخ ایران باستان ۵

سهم زبان از منابع تاریخ ایران باستان ۵

قسمت سوم: کتاب اول، بررسی سهم زبان از منابع کتاب تاریخ ایرانیان دورۀ باستان

📖 نخستین کتاب تاریخی که از نظر منبع‌شناسی مورد مطالعه قرار می‌گیرد کتاب «تاریخ ایرانیان دورۀ باستان» نوشتۀ آرتور دوگوبینو است. این کتاب در سال ۱۸۶۹م نگارش شده و با توجه به شناخت نویسنده از فرهنگ ایرانی بر اثر حضور طولانی در ایران و ارتباط مستمر با ایرانیان کتابی قابل توجه است.

🔺 کتاب در یازده فصل تنظیم شده و نکات زیر دربارۀ محتوا و منابع آن قابل بیان است:

۱. کتاب با توجه به عنوانش کتابی در حوزۀ مردم‌شناسی‌ست، نه محضِ تاریخ. محتوا نیز نشان می‌دهد دغدغۀ نویسنده بیشتر فرهنگ مردمان ایرانی و کشف ریشۀ نژاد سفید است تا روایت تاریخی از ایرانِ باستان.

۲. منابعی که نویسنده به آن رجوع داده بیش از هر چیزی منابع دینی نظیر اوستاست. او کوشیده نام‌های اوستایی را با نام‌های جغرافیایی منطبق کند، در حالی که اغلب این مطابقت از پژوهش‌های زبان‌شناختی و باستان‌شناختی خالی‌ست.

۳. منبع دیگری که نویسنده ضمناً از آن استفاده کرده فرهنگ عامه است که بر اثر روابط فراوان با مردم ایران به دست آمده است. او با پیوسته‌پنداشتنِ فرهنگِ ایرانی از ورود آریایی‌ها تا عصرِ خودش دست به آفرینش اخلاقِ ایرانیان آریایی زده است.

۴. منبع سوم افسانه‌ها و اسطوره‌های ایرانی‌ست که سعی شده با منابع دینی تلفیق داده شود.

۵. کتاب پیش از کشف‌های باستان‌شناسی و ترجمۀ کتیبه‌ها نوشته شده است. از این رو فاقد درکِ تاریخی از ایران باستان است و مایه‌های افسانه‌گون و جملات جزمی در آن بیشتر دیده می‌شود.

📌

بنابراین سهم زبان در منابع این کتاب شاملِ منابع دینی (اوستا)، افسانه‌های باستانی، فرهنگ عامه است. کتیبه‌های تاریخی در آن نقشی ندارند. جایگزین نقص این منبع تاریخ‌پردازی‌ست.

شیفتگان ایران، دوگوبینو


یکی از شیفتگان قدیمی فرهنگ و تاریخ ایرانی آقای آرتور دوگوبینوی فرانسوی‌ست. ماجرای آرتور از جایی شروع شد که مادرش رفت سوئیس و آرتور در مدرسه بی‌ین مقدمات آشنایی با زبان‌های شرقی را فراگرفت. وقتی هنوز به ایران سفر نکرده بود نمایش‌نامه‌ای به نام دلفزا نوشت که همۀ بازیگرانش ایرانی بودند. سی‌وپنج‌ساله بود که رئیس دفتر وزیر امور خارجه فرانسه شد و اوضاعش برای سفر به مشرق هموار شد. هنوز چهل‌ساله نشده بود که از بوشهر به ایران آمد. دولتِ وقتِ قاجار، از آنجا دوگوبینو که فرستادۀ فرنگ بود و جماعتِ قاجاری فرنگ‌پرست بودند، حسابی تحویلش گرفتند. در همین سفر به فارسی مسلط شد. در این سه سال مشغول مطالعه و ترجمه از فارسی به فرانسه شد. مدت کوتاهی گذشت تا به عنوان سفیر فرانسه به ایران بیاید.
او علاوه بر مطالعات گوناگون تاریخی و فرهنگی و ادبی و سکه‌شناسی، علاقۀ خاصی به شنیدن نظرات و عقاید عوام داشت. دوگوبینو از این راه توانست میان آن‌چه خوانده بود و وضع موجود تلفیقی نزدیک به واقعیت را ثبت کند. آن‌چه او دربارۀ ایرانیان معاصر خودش ثبت کرده تصویری زنده و واقعی‌ست. او دریافته بود ایرانیان نسبت به حکومت‌های مختلف عِرقِ خاصی ندارند. ایران را به سنگِ خارایی تشبیه کرد که از پسِ هزاران سال انقلابات طبیعی دریا و خاک، فرسوده و نرم شده، اما هر لحظه ممکن است باز به گردش درآید و بنایی جدید بسازد. آرتور می‌گوید عوام ایرانی نیز معتقدند ایران کهن‌ترین ملت جهان است که به طور منظم حکومت داشته است، ولی در عین حال عاری از حس وطن‌پرستیِ سیاسی‌اند و همواره چیزی درونِ آنان است که ایرانی‌اند و در عین حال وابستۀ مرزها نیستند.
یکی از معروف‌ترین تحسین‌های او دربارۀ تعزیه است. تعزیه در نگاه او از تراژدی‌های کلاسیک یونانی تأثیرگذارت و برتر است. دوگوبینو دربارۀ ضعف‌های اخلاقی ایرانی از قبیل دروغ و فریب و حقه‌بازی نیز قلم‌فرسایی کرده. او می‌گوید همۀ مردم در ایران دزدی می‌کنند؛ از حاکم تا زیردستانش، از وزیر تا شاه. تعارف را جای اخلاق نهادن وصفی دیگر از ایرانیان از زبان دوگوبینو است. همچنین پذیرش زشتی مادامی که ظاهری زیبا و خندان داشته باشد در نظر دوگوبینو ایرانیان را مستعد پذیرش سلطۀ اروپا ساخته.
اما نظریۀ محوری دوگوبینو بر اساس مطالعه‌اش از ایران به دست آمد: برتری نژادی. او ایرانیان را نژادی برتر از آرین‌ها دانست که به علوّ مقامات عالم رسیده‌اند. ویژگی‌های پایداری تمدنی و ذوب‌کردنِ دیگر فرهنگ‌ها در خود، دوگوبینو را بر آن داشت که ایرانیان دارای برتری نژادی‌اند و تنها در صورتی به ضعف دچار شده‌اند که با نژادهای غیرآریایی نظیر سامی آمیخته شده باشند. این نظریه بیشتر از آن‌که در ایران و فرانسه طرفدار پیدا کند، به مذاقِ آلمان‌ها خوش آمد و آن‌ها را به حرکت و نشاط واداشت. کتاب‌ها و مقالات و انجمن‌های بسیاری پس از این نظریه موجود شد و آلمان‌ها نیز با این توجیه که نژادِ برترِ آرین‌های اروپایی‌اند به جنب‌وجوش افتادند.
در واقع بنیانِ فخرفروشی‌های آریایی_غیرآریایی و ایرانی_انیرانی از اشتیاق و علاقۀ دوگوبینو به ایران و میلِ نظریه‌سازیِ فرهنگِ غربی درآمده و هنوز هم که هنوز است دامن ما را رها نمی‌کند.