نبرد تیکتاکی امریکا و چین؛ ایران کجای ماجراست؟
اطلاعاتی از گوشه و کنار به گوش ما هم خورده که امریکا روی موضوع تیکتاک تمرکز کرده و مسئولان تیکتاک را پای میز محاکمه کشانده است. تقریباً تمام اتهاماتی که در سنای امریکا به تیکتاک وارد میکنند، به برنامکهای امریکایی نیز وارد است. آنها نیز در آن محکمه حضور داشتند و تفهیم اتهام شدند. چیزی که تیکتاک را از دیگران متمایز میکند جدابودنِ مرکزدادهاش و نوع صافیهاییست که مطالبش از آن میگذرد.
دعوا سر چیست؟
اصل مسئله جنگ سردیست که میان امریکا و شوروی سابق در سالهای پس از جنگ دوم جهانی درگرفته بود. با هر تحلیلی، اگر هم امریکا این جنگ را نبرد، شوروی باخت. گفته شده از دلایل اصلی این شکست بُعدِ رسانه بوده است. روسها درهای دنیا را به روی خود بسته بودند و یانکیها در هر گوشهای بنگاهی زده بودند و خبرپراکنی میکردند. رؤیافروشیهای امریکاییها هنوز هم آنها را روی دور نگه داشته و در کنار دو بازوی اصلیشان، دلار و اسلحه، کموبیش چیرگیشان را حفظ کرده است. روسها باید برای این غلبهنمایی غربیها چارهای میاندیشیدند.
کمونیستی که نتوانست در شوروی زنده بماند، زندگی را به چین هدیه داد. چین با تکیه بر نظام کمونیستی و ساماندهی حیرتآورِ نیروی کار فراوان خود، یکییکی سنگرهای اقتصادی دنیا را فتح کرد. برخی بر اینند که آنچه چین را ابرقدرت نکرده است رسانه است، وگرنه چه چیزی مانده که آنها فتحش نکردهاند؟
چینِ صلحی و یانکیِ جنگی
چینیان نقطۀ مقابل امریکاییها در محور جنگ و صلحاند. ابهت و قدرتنمایی امریکا با دو جنگ بینالملل جهانی رونمایی شد و قطعاً تجارت پرسود جنگ همواره میتواند آنها را در پروارشدن بیش از پیش قدرتشان یاری رساند. در واقع آنچه امریکا را سر پا نگه داشته دلار است و آنچه دلار را تضمین میکند نه گنجینههای طلا، که اسلحه یا به بیان سادهتر زور است. و در پایان چیزی که این اسلحه و زور را توجیه میکند و ضروری جلوه میدهد تزویر رسانه است.
چینیها برای قدرتجویی در جهان مشی دیگری را پیش گرفتند و آن تولید و تجارت بود. روشن است که زیرساخت تولید و تجارت نمیتواند جنگ باشد. نان امریکاییها در تنش و رزق چینیها در آرامش است. اگر نگوییم بازوی اقتصادی و رسانهای روسها، حداقل میشود گفت همکار مالیرسانهای بلوک شرق حتماً چینیها هستند؛ گرچه برخی بر اینند که از اساس چین قلب تپنده بلوک شرق است.
با ما هم آره؟
ایالات متحد این واقعیت را بهدرستی دریافت کرده است و اجازه نمیدهد چینیها بیش از این پایشان را از گلیمشان دراز کنند. در قضایای گوناگون تجاریسیاسی میان چین و امریکا درگیریهای بزرگی درگرفته است و اکنون نوبت به رسانه است. تیکتاک پیشانی رسانهای چینیهاست و همان اسب ترواییست که امریکاییها به هر جایی که توان تسخیر مستقیمش را نداشتند فرستاده بودند و میفرستند. در این تیکتاک هم مقاصد فرهنگی و امنیتی نهفته است، هم اهداف بزرگ مالی.
در جهانی که هرگز امور یکبعدی نیست و مسائل همواره دارای پیچیدگیهای گوناگون است، حداقل میشود گفت در نبرد قدرت شرق و غرب، امریکا تمام تلاشش را میکند تا در نقطۀ قوتش، یعنی رسانه، قافیه را به روسیۀ رسانهگریز و چین رسانهبلد نبازد. در واقع موضوع تیکتاک یکی دیگر از جنبههای نبرد قدرت شرق و غرب است که نه اولین آنهاست و نه آخرینشان خواهد بود.
چرا تیکتاکی نشدیم؟
اکنون ببینیم در غائله تیکتاک ایران کجا قرار دارد. به هر دلیلی تیکتاک در ایران پانگرفت و احتمالاً هم پا نخواهد گرفت. پاگرفتن تیکتاک در جایی مانند امریکا بیشتر بابت شکستن انحصار رسانهای بود؛ رسانههایی که با وجود تنوع فراوانشان بسیاری از صداها را به گوشها نمیرساندند. تیکتاک از این خلأ بهره برد و جای پایش را محکم کرد و همانگونه که بسیار گفتهاند، در ماجرای غزه بسیار گُل کرد و رسول مظلومیت ساکنان فلسطین شد.
دلایل تیکتاکینشدن ایران شاید برگردد به محتوای نامناسب تیکتاک از رقص و آهنگ و دیگر منکرات، ولی مگر اینستاگرام فاقد اینهاست؟ اینستا هم فیلتر شد، ولی مثل تیکتاک گربهاش دمِ حجله کشته نشد؛ اول معروف و محبوب شد و جایی قوی در تعاملات اقتصادی و فرهنگی باز کرد، بعد کشمکشها سرِ بود و نبودنش بالا گرفت.
تیکتاک در همان بدوِ ورودش مهر خاموشی گرفت. تجربه اینستا و اندکی شرقهراسی بیاثر نبود. عجیبتر این بود که آنچه در برخی کشورهای شرقی مانند اندونزی و پاکستان و هند پیش آمد و منجر به پاسخگویی تیکتاک و حضور نمایندهاش در این کشورها شد، هرگز برای ایران حادث نشد.
مأموریتِ فعلاً غیرممکن
بعید است تیکتاک بتواند تصرفی فرهنگی در شبکههای اجتماعی در ایران انجام بدهد. اگر بحثِ رسانههای آلترناتیو یا جایگزین مطرح باشد، برنامکهایی مانند تلگرام و اینستاگرام و دیگران به اندازۀ کافی مخاطب و ساز مخالف دارند و جهانشان زمین تا آسمان با رسانههای جمهوری اسلامی مغایر است و با در و پیکری گشوده و با یک فیلترشکن ساده در دسترساند.
موضوعاتی مانند محور مقاومت و فلسطین و غزه گرچه کم و بیش برای شبکههای اجتماعی خارجی رایج در ایران خطوط قرمز محسوب میشوند، خیلی هم برای بدنۀ استفادهکننده از آنها در ایران دور از دسترس و مسئلهشده نیستند که بخواهند خلأ آن را با تیکتاک و مانندهایشان پر کنند؛ چرا که هم رسانه ملی و هم شبکههای مجازی داخلی بهوفور آنها را به دست خلایق میرسانند.
در بعدِ مالی و درآمدی نیز طبیعتاً تا وقتی وفور مخاطب داخلی در تیکتاک نباشد، بابِ درآمد آنچنان باز نیست؛ آن هم در فضایی که یوتیوب، تلگرام، اینستاگرام و دیگران با تنوع و فراوانیِ مخاطبانِ فارسیزبان داخلی امکانات مختلف کسب و کار را نیز به روی عموم استفادهکنندگان گشودهاند.
جدا از تمام اینها، مأموریت تیکتاک کشف ساختار ناخودآگاه جمعی امریکاییها بود که تقریباً هم موفق عمل کرد؛ مأموریتی که فعلاً در ایران ندارد. شاید پس از فروپاشاندن امریکا و قرارگیری در مقام ابرقدرتی، برای در دست گرفتن زمام غرب آسیا برای ایران برنامه ویژهتری داشته باشد، هرچند فرهنگ شرق با یال و کوپال قدرتمندش از صداوسیما تا شبکههای اجتماعی و دیگر رسانههای دیداری و شنیداری را در مشت خودش گرفته است.