چرا گلستان رفت قاتی باقالیها؟
چند وقتی کج دار و مریز درباره سعدی چیزهایی گفتم و بیماری پسر میانش فاصله انداخت. حالا دارم صوتها را گوش میکنم و بازنویسی میکنم تا شاید بتوانم از آن فیلمهای کوتاهی بسازم و خلق بهره ببرند. متنهایی که با نام سعدی برچسب میشود از آنهاست.
گلستان سعدی سالهای سال کتاب درسی اخلاق کودکان و عموم مردم بوده و خودِ سعدی هم به عنوان مصلح دین و معلم اخلاق شهرۀ شهرها. شاید به این دلیل که به محض اراده برای نوشتن کتاب اخلاقی، میدیدند چیزهایی که سعدی گفته به چیزهایی که میخواهند بگویند نزدیک است؛ خیلی هم زیبا و دلنشین است؛ همان را میگذاشتند جلوی بچهها تا بخوانند. ولی دیگر شکر خدا در روزگار ما کسی گلستان و بوستان را به عنوان کتاب درسی نمیخواند و فقط برخی اهل ادب و علاقهمندان سعدی و ادبیات فارسی آن را میخوانند. درباره دلایل این کنار گذاشتن هم میتوان به نقدهایی که دانسته و ندانسته در روزهای دعوای سنت و مدرنیته در ایران بالا گرفته بود اشاره کرد؛ حرفهایی که از امثال آخوندزاده و تقیزاده در ردِ همهجانبۀ فرهنگ ایرانی آغاز شد و با نظایر شاملو و شریعتی دربارۀ اثر ناروای سعدی بر خلق و خوی مردم ادامه پیدا کرد. از سوی دیگر، دم و دستگاه مکتبخانه برچیده شد و تبعاً کتاب و محتواهایش هم رفت قاتی باقالیها.