من جماعتی را می‌شناسم که انتظار ظهور امام زمان علیه‌السلام را از ریاست فلانی بر دولت می‌کشند. من خلقی را می‌شناسم که می‌پندارند حاکمانی دنیا را تقدیم‌شان خواهند کرد و برای آخرت نیازی به حاکم نیست. من دوستانی دارم که باور دارند بدون فراهم‌شدن معاش، هرگز نمی‌توان به معاد رسید. من روایاتی دیده‌ام که همه مدعیان باید به سلطنت برسند تا نزد امام علیه‌السلام ادعایی نداشته باشند. و البته باز فریادها به آسمان خواهد رفت که «ما فرق داریم!»

بله. همه فرق دارند. همه مملو از استدلال‌های قوی و نیات خوب و ظاهرهای موجه و محترم‌اند. هیچ‌کس در این دنیا بد نیست. همه آفریدگان و عزیزان خداوندند و برخی نام‌شان فرعون شده و برخی موسی شده‌اند. این‌ها تقدیرات الهی‌ست و حتی امام صادق علیه‌السلام نیز یکی از امامان بعد از خود را منصور دوانیقی اعلام کرد. از این جالب‌تر امام رضا سلام‌الله‌علیه است که جانشین مأمون شد.

بامزه‌تر امیرالمؤمنین سلام‌الله‌علیه است که پس از ابوبکر و عمر و عثمان خلیفه شد و مردم همان‌گونه که با آن سه نفر بیعت کردند، دستان علی علیه‌السلام را نیز فشردند. ولی علی علیه‌السلام به درد دنیایی که آنان طلب می‌کردند نمی‌خورد. آنان به سراغ علی علیه‌السلام آمدند تا سهم‌شان را از بیت‌المال بستاند، نه که نگران نابودی دین شده باشند. دین سیخی چند برادر؟ سال‌هاست دین و صاحبش جایی ناامن در کتب منحرف‌شده و معکوس‌شدهٔ تاریخ دارند. به خدا که دنیا ترتیب همهٔ ما را داده و به عناوین گوناگون می‌خواهیم با دینْ دنیا را استخراج کنیم. چرا من نمی‌توانم حرف نزنم؟