زنده باد خدای مرده
🔺 از حضورِ آخرین امام در میانِ مردمان بیش از هزار سال میگذرد و از آخرین پیامبر نزدیک به پانزده قرن. دیگر هر چه هست کاغذهاییست و روایتهایی. بعد از آنهمه پیامبر و امام، اکنون نوبت به دینی رسیده که تمامِ روی زمین و آسمان و زیر زمین و عمق دریاها را فراگرفته و هر کسی به اندازهای به آن ایمان آورده و در کارِ پیروی از او قدم برداشته است.
🔹 نام این دین تجدد است یا مدرنیته یا هر چیز دیگری آنقدری مهم نیست، مهم این است که مبدأ این دین و پیامبر اصلیاش هنوز بعد از چهار سده روشن نیست؛ اما آنچه روشن است آثار این دین است. حتی به نظر میرسد مبانی این دین نیز بر اساس منافع و زیانهاییست که برای انسانهای قدرتمندتر داشته و دارد و خواهد داشت. هر آن ممکن است این مبانی و قوانین به خاطر سودها و زیانهای بشری دگرگون شود. چون در این دین اساس انسان است و هر چیزی در نسبت با خواستهها و منافع انسان ساخته میشود.
🔺 چرا چنین دینی فراگیر نشود در جهانی که هر کسی تنها در پیِ خواستههای خود است و خدا تا جایی خوب است که مزاحمتی برای منافعِ «من» ایجاد نکند؟ مردم هنوز بندگانِ دنیایند و اگر پایش بیفتد، امام حسین علیهالسلام را که سهل است، خودِ خدا را هم میکشند. و مگر نگفتند خدا مُرد؟ حتی همان زمانِ پیامبران و امامان هم خدا مرده بود و پیامبران و امامان را از آن رو میکشتند که از سوی خدای مرده میآمدند.
🔹 مادری که مرده است و جنینی زنده در بطنِ او رشد میکند تا در نهایت از او زاده شود و بدونِ هیچ سرپرست و نگهدارندهای خودش خودش را تیمار و نگهداری کند. مگر نمرود اینچنین بزرگ نشد؟ از آسیبِ موجی هولناک رَست و تنها زندۀ کشتیِ طوفانزده همان طفلِ شیرخواری بود که طبیعت از او پرستاری کرد. جهان به شکلی کاملاً تصادفی او را در خود پرورد و «آخر آن نور تجلی دود شد / آن یتیمِ بیگنه نمرود شد.»
🔺 قطعاً خداشدن و خداییکردن چیزیست که در نهادِ ما تعبیه شده است. در مکتوباتِ کهنِ آخرین امامانِ زمین درباره خداشدنِ آدمی و بهشتِ زمینی مطالبِ قابل توجهی دیده میشود. در آیینِ اومانیستی و خودبنیادی نیز چیزهایی مشابهِ آن دیده میشود. مسئله این است که مسیرِ خداشدن از دستورهای خداست یا خود؟
🔹 برای کسانی که در پیِ پاسخ به چراییِ ایجادِ دینِ تجدد و خودبنیادیاند، من غرق در حیرتم. چگونه از مردمانی که در فاصلۀ سپیده صبح تا طلوع آفتاب هفتاد پیغمبر را کشتند نباید انتظار داشت دینِ «خود» و دینِ «من» را رسمیت ندهند؟ عجیب این نیست که امروز همه کم و بیش بر دینِ خودبنیادی و خودخواستگی زندگی میکنند، عجیب این است که هنوز عدهای هستند که بر مبنای آیین خدایی زندگی میکنند که شواهد نشان میدهد مرده است!