زاغچههای جدی
🔻 ما در دلمان خیلیها را دوست داریم که دارند از خونِ ما میمکند! نمونهاش توپبازها. میگویند روزی حضرت سلیمان علیهالسلام خواست تمام موجودات زمین را غذا بدهد. سفرهای از این سرِ کرهٔ زمین تا آن سرش پهن کرد و همه را دعوت به خوراک کرد. هنوز کسی نیامده بود که ناگهان نهنگی از دریا درآمد و همه را بلعید. حضرت متحیر پرسید چرا همه را خوردی؟ نهنگ گفت من روزی سه قورت غذا میخورم و این تنها نیمقورتم بود، دو قورت و نیمم باقی مونده.
◀️ جماعت طلبکار و دو قورت و نیمی کک هم نمیگزدشان. برای اجرای سیرکهای جذاب پولهای گزاف میگیرند. بعد هم مینالند توجهی به ما نمیشود. قطعاً خیلی از ما هم برای رسیدن به چنین موقعیتی لهله میزنیم، اما حساب و کتاب چه؟
⭕️ البته این مسئلهایست که در جهان مرسوم است و در کل تاریخ انواع و اقسام مسخرگی و مطربی و سیرک و امثالش همیشه سینهچاک داشته و دارد. چون همهٔ ما کشتهمردهٔ عالم ماده و بیگانه از معنا و آخرتیم. برای چه کسی مهم است این پولها سهم فقرا و بیچیزهاست؟ تقریباً هیچکس. هزار توجیه هم میآورند تا این هزینهها را درست جلوه دهند، مانند غرور ملی، شور و نشاط اجتماعی، همبستگی، تفریح سالم. و از این قبیل. تو فکر کردی سوفسطاییها رفتند و تمام؟
🔻 شرفِ عقل و دانش و ایمان بالاتر از سنجشهای مادیست. اسلام در عین تأکید بر سلامت روح و روان و بدن، با نابرابری و غفلت مخالف است. یعنی اینقدر دریافتنِ این بدیهیات دشوار است؟ گوشی بدهکار نیست. زمانه زمانهٔ شتاب و ایجاب است. به قول سهراب: «هیچکس زاغچهای را سرِ یک مزرعه جدی نگرفت.»