اندوه از اندیشه است. من این را از سر تأمل‌ها و تنهایی‌های شب‌زنده‌دارانه‌ام دریافتم. در نوشتن جانی هست که هنگام گلاویزی با کلمات درمی‌یابی ربط‌هایی به هم دارند. این ارتباط‌یابی همیشه هم کار آسانی نیست. حتی ممکن است خانم دکتر واعظ نیز آن را نپذیرد. بعد که به فرهنگ ریشه‌شناسی مراجعه کردم یا به حاشیه معین بر برهان قاطع، دیدم راست است؛ واقعاً اندوه و اندیشه از یک ریشه‌اند. حتی اگر این عزیزان نیز تأیید نمی‌کردند، من دیده و دریافته بودم این دو با هم دست در گردنند. مانند طبیب اصفهانی که گفت: از بس که چو دیرینه رفیقان موافق / دانیم غنیمت من و غم صحبتِ هم را؛ زان بیم که افتد به میان طرح جدایی / غم دامن من گیرد و من دامن غم را.