افرادی که در معنویت توان خویشتن‌داری ندارند، به‌سرعت از انجام کارهای واجب سر‌می‌پیچند و توبه‌ی خود را می‌شکنند. نمی‌توانند مسئولیت‌های معنوی را قبول کنند. آدم علیه‌السلام گرفتار چنین نقصی شد. یونس پیامبر به روایتی طاقتش سرآمد و از خدا برای قومش طلب عذاب کرد و با وجودِ توبه‌ی آن‌ها و رفعِ عذاب، حاضر نشد باز سوی آنان برود. بنی‌اسرائیل با غیبتِ ده‌روزه‌ی موسی علیه‌السلام گوساله‌پرست شدند و خدا را کنار نهادند. پیروان رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله وصیت و تأکیدهای جدی او را پشت سر نهادند و به‌سرعت سوی خطاهای گذشته بازگشتند و حاضر به پذیرشِ علی علیه‌السلام نشدند. مردمِ کوفه با وجودِ دعوت از امام حسین علیه‌السلام، نه‌تنها او را تنها گذاشتند، بلکه برای کشتن و آزار ایشان مسابقه برگزار کردند.

امروز نیز مردم تابِ فرمان‌های خدا را نخواهند آورد که امام به میان آن‌ها نمی‌آید. در این دنیا چون نهادی برای بررسی صحت و سقم اعمال و عبادات موجود نیست، اغلب مردم کارهای دنیوی را بر اعمالی که ظاهراً سودی برایشان ندارد ترجیح می‌دهند. برای آنان خوش‌تر است بخوابند تا این‌که رکعتی نماز به جا آورند. ترجیح می‌دهند به مال‌شان صدمه‌ای نخورد تا این‌که کمکی به نیازمندان کنند. در اقوام پیشین بسیاری از مردم این‌گونه بوده‌اند و این جریان ادامه‌دار است. دین‌داری و رعایت تقوا در مواقع اصلی دشوار می‌شود و عده‌ی بسیار کمی پای حرف‌های زیبای‌شان می‌مانند. این فریاد حسین علیه‌السلام است که بر هوا گفت و در گوش تاریخ طنین می‌افکند: «مردم بندگان دنیایند و دین لقلقه‌ی زبان‌شان. هنگام آزمون، دین‌داران بسیار اندک می‌شوند.»