عمل همان نیت است
گرچه برخی امروز از شاه برای خدماتش سپاسگزاری میکنند و بازگشت او را آرزو میکنند و عدهای هم او را فاسد و دستنشانده و شیفته صنایع غرب و پیرو آنان میدانند، به نظر نمیرسد نگاه ایدئولوژیکی و جبههای به این وسایل و پیشرفتها کاری از پیش ببرد.
اگر کسی بخواهد واقعبینانه و بدون غرض به مسائل نظر بکند، باید خودش را از پشتبام آسمانخراشها به پایین پرتاب کند، چرا که حماقت از سر تا پایش خواهد بارید. ممکن نیست انسان قلب نداشته باشد و آن قلب گرایش نداشته باشد و آن گرایش او را ژورنالیست و بیطرف نگه بدارد؛ که بیطرفی هم طرفداریست و هر کلمه و هر عبارت و هر سکوت و هر لبخند و هر اخم و هر کوفت و زهرماری گویای گرایش و سوی بشر است.
انسان بیجهت آفریده نشده و نیروهای درون او در نهایت به برآیندی میرسد و این برآیند او را بر آن میدارد که در زاویهای نسبت به نور قرار بگیرد. آنوقت هر قدر سایهاش را ببیند، میپندارد انسانی ویژه است و شاخ وشانه میکشد و هر قدر نور را ببیند خود را کور و ناتوان و نامستعد برای ادراک مییابد و بیشتر فرومیافتد و بیشتر کرنش میکند.
این دنیا بهتمام قلابی و فاقد واقعیت و ارزش است و بهکل اعتبار و مَجاز است و آنچه آن را معتبر میکند نیتهاست. همان اندازه که توانستیم نیت انسانها را دریابیم، خواهیم توانست ارزش آن کار را بسنجیم. بدون شناسایی نیتها ارزیابی کارها نه که شدنی نباشد، غلط است؛ چون هیچ کاری بهنفسه خوب یا بد نیست، چون آنچه بر اثر کار ما تولید میشود نیت ماست، نه خروجی و ساخت آن، چرا که آن خروجی هر چیز خوب یا بدی باشد بهزودی از بین میرود و تنها با امتداد دیگران است که تا جای مشخصی ادامه مییابد و آن هم دیر یا زود نابود میشود.
آثار عمل میماند. نیتها میماند. عقیده و حجتها و دلایل ماندنیست. بهرهای که دیگران میبرند باقیست. رنجی که به خلق میرسد ماناست. در یک کلام آنچه مربوط به روح و وجود است میماند و آنچه مرتبط با جسم و ماده است نمیماند. حالا بیایید با این معیار سراغی از کارهای شاهان و حاکمان و آدمیان بگیریم تا به عدالت نزدیکتر باشیم.