مرا خود حاصلی ای هیچ از این معشوق باطل‌‌ها

که عشق آسان نبود اول، ولی برخاست مشکل‌ها

.

بر آذرهای بی‌مهری نریزم لطمه آبان

من آن خالی‌ترین پاییز به فصل مرگ واصل‌ها

.

گناه کشتن موری که غم داده سلیمان را

جسد بر تخت می‌بیند بدون رد قاتل‌ها

.

تو از بیم امید من به تنهایی سخن کردی

اگرچه سخت ترسیدی ز خاموشی هائل‌ها

.

بیا ای باغبان آنان که دست از ابر می‌شویند

چه می‌جویند آب از چاه خشک این خل و چل‌ها؟

.

فدای تندی قندت که زهرم داد و دلشادم

هزاران شکر بر کامی که دارد طعم فلفل‌ها

.

رحیل ماه داود است و آواز قمر ناساز

تو گوش از نوش می‌گیری و می‌رنجی چو غافل‌ها

.

گزارش می‌دهم آثار قرن چند هجرت را:

مغول هر سو، مغان پنهان، زمین زم، آسمان ول‌ها

.

گلاب از خار می‌گیرند و مار از عمر می‌جویند

ملائک با خدا نالند: این بود آن‌همه گل‌ها؟

.

۲۹ خرداد نودوچهار

.