کلمات پدیدارشناسانۀ امیرمؤمنان
حضرتِ امیرالمؤمنین علیهافضلالصلواتالمصلین در نامهای که به فرزندش مینویسد، نگاهی پدیدارشناسانه به تاریخ دارد. ایشان صرفِ خواندنِ تاریخ را در دستور کار قرار نمیدهد. آنقدر در آثار و اخبار و احوال گذشتگان سیر میکند که میتواند مدعی شود «یکی از آنها» شده است. این جانِ کلامِ پدیدارشناسیست که صدها سال پیش کردار و اندیشۀ مولای ما بوده. آیا ما نیز اینقدر منصفیم که در مواجهه با چیزها بهقدری با آنها درآمیزیم که «یکی از آنها» شویم؟
«أَيْ بُنَيَّ إِنِّي وَ إِنْ لَمْ أَكُنْ عُمِّرْتُ عُمُرَ مَنْ كَانَ قَبْلِي، فَقَدْ نَظَرْتُ فِي أَعْمَالِهِمْ، وَ فَكَّرْتُ فِي أَخْبَارِهِمْ، وَ سِرْتُ فِي آثَارِهِمْ حَتَّى عُدْتُ كَأَحَدِهِمْ بَلْ كَأَنِّي بِمَا انْتَهَى إِلَيَّ مِنْ أُمُورِهِمْ قَدْ عُمِّرْتُ مَعَ أَوَّلِهِمْ إِلَى آخِرِهِمْ»
پسرکم! گرچه اندازۀ همۀ گذشتگانم نزیستهام، در کردارشان نگریستم و دربارۀ خبرهایشان بسیار اندیشیدم و چنان در آثار بازمانده از آنها سیر کردم تا اینکه یکی از آنان شدم؛ بلکه گویی بر اثر آنچه از آنان به من رسیده با همهشان، از اولین تا آخرین، زیستهام!
البته باز اگر پدیدارشناسانه بنگریم و استعاره و آرایه را کناری بنهیم، بعید هم نیست امیرمؤمنان علیهالسلام واقعاً با همهشان زیسته باشد؛ آنگونه که در برخی روایتهای شگفت هست.