دایی رضا املاکیه، ولی تاکسی هم داره. میز رو که گذاشتیم جلوی درِ واحد، یکی گفت اگه الآن زلزله بیاد چطوری دربریم؟ دایی خیلی مسلط و مشتی گفت: خیال‌تون راحت، تا ۲۵ مهر زلزله نمیاد! من از دانش‌های غیبیِ تاکسی‌زردها به خدا پناه می‌برم.