مزن ای عشق بانگ تشویقم

مانده در تندباد تعلیقم

.

روزگاری چو شیر می‌پیچم

شامگاهی شکار تعویقم

.

به من ای نازنین میان بگشا

تا بیاغوشمت به تلفیقم

.

معنی سوختن نمی‌دانی

گر نیاری به تنگ تحریقم

.

نوح داند چرا بَلَم در لوت

گرچه هیچت نکرده تصدیقم

.

دل بیاور که گویمت رقصی

چکه‌ای از یمانِ تحقیقم

.

گر تو پارو به من بیاموزی

نیست بیمی ز حال تغریقم

.

از نگاه قریب تو دور است

دیر مانم به جمع تفریقم

.

.

۵ دی نودودو