خوابم و بیدار، دارم خواب خوش
خوش بخواب ای افق تیره که من بیدارم
خوش بچرخ ای شب زنجیره که من بیدارم
بشود یا نشود صبح سرم بیخواب است
زل مزن بر نگهم خیره که من بیدارم
چه به من میدهی ای خواب به جز رؤیایش؟
سوی کرمان مبری زیره که من بیدارم
ماجراییست شب و مفتعلن! خاموشی
آخرین پردهٔ این سیره که من بیدارم
+ نوشته شده در یکشنبه بیستم آذر ۱۴۰۱ ساعت 1:56 توسط ابرمیم
|