برای فیلم «مصلحت»
🔺 من پیش از دیدن فیلم در این مورد کمی اندیشیده بودم که آیا میشود همیشه مبنا را عدالت نهاد و مصلحت را واژهای ناپاک دانست؟ جواد نوروزی پیشتر چیزهایی گفته بود. گفته بود گاهی مصلحت بر عدالت ترجیح دارد و رفتار علوی علیهالسلام طبق آنچه به ما رسیده صحهای بر این مدعاست. نمونهاش را نیز مجازاتنکردنِ قاتلانِ عثمان با مصلحت و تقسیم بیتالمال با عدالت گفت. این یعنی مصلحت هم میتواند مبنایی باشد. ولی اینکه گاهی عدالت مبناست، گاهی مصلحت کار را به این میرساند که مبنا چیز دیگریست که به نظر منافع عموم مؤمنان باشد. البته معلم ما تا همینجا درس داد و کلاس تعطیل شد! آن اواخر کلاس آقای سعدی آمد و اولین حکایت گلستان را تقدیم من کرد: دروغِ مصلحتآمیز بِه از راستِ فتنهانگیز. افغان و هیاهوی خلق بلند شد که دروغ را بر راست ترجیح داده؛ بیعنایت به قیدی که سعدی زده و جانی که در حکایت اوست.
🔹 من به اینها کار ندارم. دیروز بعد از دیدن فیلم مانندِ هر بینندۀ سادهای نکاتی فنی به ذهنم آمد که با توجه به کلیتِ ضرباهنگ و ریختِ فیلم خیلی هم نمیتواند مطرح بشود و در حدّ پیشنهادی برای کارهای بعد میشود قلمدادش کرد. آنچه سر و کارِ من است با نوعِ حکومتیست که الآن ایران باید داشته باشد. شما تصور کنید نه جمهوری اسلامی هست، نه پهلوی، نه قاجاری. انگار کنید اصلاً آخوند خراسانی حکومت دینی را تنها به دلیل احتمال وهن دین کنار نگذاشته است. خیال کنید امام خمینی بنا بر فرعِ امر به معروف و نهی از منکر اصلِ حکومت دینی و ولایت فقیه را لازم نشمرده است. ما مشتی مردم عامی و معمولی کف خیابانیم و مانندِ قبیلهای که در صحرایی میخواهد تشکیلاتی بسازد، با توجه به علقهها و نیازهایمان میخواهیم حاکم و حاکمیتی درست کنیم. اگر از من بپرسید، با تمامِ مفاسدی که مقام و حکومت برای انسان میآورد و با هر آنچه از واقعیت و دروغِ این حکومت دیده و شنیدهام، به نظرم هیچ راهی جز این نبود و عصاره و چکیدۀ این مردمِ شیعیِ حقطلب و مظلوم چیزی جز این حکومتی که اکنون پیش روی شماست نمیتوانست باشد.
🔸 آیا این نظام درست است؟ با توجه به هویت و فرهنگ و بود و نبودِ ما صد در صد درست است. آیا این نظام مقدس است؟ نظام تقدسش را از تقدس دین میگیرد. دین نیز تقدسش را از اصالتِ اتصالش با امرِ قدسی که همان خداوند متعال باشد میگیرد. خداوند است که مقدس است و هر چیزی هر قدر با او متصل و منطبق باشد مقدس میشود. مشکاتیانِ فیلم تا جایی از فیلم هیچ مقدس نیست. چون اینگونه که فیلم مینمایاند بنا به «مصلحت»، فرزندِ قاتلش را با بیعدالتی از اعدام رهانده است. هر قدر هم عدالتورزانه به امور مردم میرسد و در قنوت فرازی از دعای کمیل میخواند مشمئزکنندهتر میشود؛ چرا که مرگ را خوب میداند ولی برای همسایه. اما چهرۀ مقدسِ او زمانی رو میشود که درمییابد ماجرا عدول از عدالت بوده است. به محض اتصال به امر الهی چهرهای قدسی مییابد. تقدس به نام و نشان و جایگاه و اسم و رسم نیست، به شدتِ اطاعت از امر قدسی و امتثال امر الهی بسته است. و البته که بسیار دشوار است.
🔷 بنابراین هر حکومتی و هر شخصی و هر گروهی در ذات خود مقدس نیست، هرچند هزار گونه سخن مقدس بر زبان بیاورد؛ در برونداد و آثار و اعمال و نتایج خود است که نسبت به تقدس یا غیر آن نزدیک و دور میشود. آدمها مبنای شناخت نیستند، مبانی برای انسانشناسیاند. و از این قبیل خلاصه. البته گاهی هم هست مظلومی هرچند امام است، به مردی که از تقابل اصحاب پیامبر مفتون و سرگشته شده میگوید حق را به مردان نمیشناسند، مردان را به حق میشناسند؛ در حالی که پیامبر در مورد او گفته الحق مع علی و علی مع الحق یدور معه حیثما دار: على با حق است و حق با على، حق بر مدار او میگردد. شاید معنیاش این باشد که برای شناخت حق و دین و امر قدسی باید علی علیهالسلام را شناخت. و چه کسی علی علیهالسلام را میتواند بشناسد؟ نمیدانم.