آن هیچ دنباله‌دارم، پیغمبر بی‌مزارم

عمری‌ست چوپان خویشم، سگ هم نشد یار غارم

.

بوی گلی در سرم نیست، گل‌دامنی در سرم نیست

پیراهنی در برم نیست تا سوی کنعان درآرم

.

روزان و شام غریبی‌ست، از داغ ما را نصیبی‌ست

در حلق من نیمه سیبی‌ست، در باغ خونین بکارم

.

مشتی مگس در طوافم، چون مانده از راه قافم

بر بی‌کسی بسته نافم موسیقی شام تارم